بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الامم ان یجمع به الکلم و یلم به الشعث ویملا به الارض قسطا وعدلا بعد ما ملات ظلما و جورا
تفسیر امروز مربوط به آیات 2 تا 5 سوره حشر می باشد.
سرنوشت یهود بد عهد:
سالها قبل از ظهور پیامبر جمعی از یهودیان از راههای دور مثل فلسطین،
شامات و لبنان امروز به حجاز مهاجرت کردند. اهل حجاز یا اهل مکه و مدینه نبودند .
اینها در کتاب های آسمانی خود خوانده بودند که به زودی در این سرزمین پیامبری ظهور می کند. آمده بودند که به او ایمان بیاورند . طایفه اول بنی نضیر،
طایفه دوم بنی قریظه و طایفه سوم بنی قینقاع بودند.
به مدینه آمدند. ویژگی های آنها این بود که پولدار و تحصیل کرده بودند.
آنها متوجه شدند که مردم مدینه سواد ندارند، دین هم ندارند. در فاصله ای از خانه های مدینه درمنطقه خوش آب و هوایی در نزدیکی شهر برای خود خانه ها ساختند، بازار مدینه را هم به راه انداختند. بازار طلا و صنایع را قبضه کردند .
سالها گذشت. مردم دیدند یهودی ها در جایی به نام خیبر به آنجا می رفتند، خانه و باغ داشتند . یهودی ها به دلیل پیامبر از مناطق خوش آب و هوای فلسطین، سوریه و لبنان به مدینه آمدند.
یهودیان اینطور تصور می کردند که ای کاش این پیامبر تازه ظهور کند، ما به او ایمان بیاوریم و مبلّغ دین او بشویم .
پیامبر به دنیا آمد و در 40 سالگی به نبوت رسید. ایشان 13 سال در مکه بود، مردم مدینه به مکه آمدند و به پیامبر ایمان آوردند و ایشان را به مدینه دعوت کردند.
پیامبر هم به فرمان خدا از مکه به مدینه آمد. روز به روز جمعیت مسلمانان زیاد می شد؛ چون به نظر آنها پیشرفت اسلام باید بوسیله آنها انجام می شد.
دهه 40 و 50 گروهکی به نام مجاهدین خلق به وجود آمد. آنها می گفتند: «روشنفکرما هستیم، انقلابی ما هستیم.» مردم که قیام کردند وامام به ایران آمد در تقابل با انقلاب قرار گرفته و تبدیل به منافقین شدند.
پیامبر وقتی وارد مدینه شد، برای رهبران یهود پیام فرستاد و جلسه ای تشکیل داد. فرمود: «ما دشمن داریم، اگر به جنگ با ما بیایند، آیا به نفع ما عمل کنید یا به نفع دشمن یا بی طرف می مانید؟»
یهودیان گفتند: «به ما فرصت دهید، فکر کنیم و جواب بدهیم.» گفتند: «موضع ما بی طرف خواهد بود.» پیامبر فرمود: «بنویسید و امضا کنید.»
چند ماه بعد از جنگ احد 40 نفر یهودی از مدینه به مکه رفتند و وارد مسجد الحرام شدند. با 40 نفر از مشرکین هم کلام شدند وعلیه پیامبر اسلام و مسلمانان تفاهم کردند.
خداوند می فرماید که به عهدتان وفا کنید. یهودیان به مشرکین گفتند: «ما قول می دهیم پیامبر مسلمانان را بکشیم.» به مدینه آمدند. پیامبر برای طایفه بنی نضیر پیام فرستاد.
پیامبر با جمعی از اصحاب نزد آنها رفتند. در رهبران یهود کسی به نام کعب ابن اشرف خوشامد گویی کرد.
یهودیان گفتند: «الآن بهترین فرصت برای کشتن پیامبر است. از پشت بام سنگی به پایین می اندازیم تا پیامبر کشته شود.» با وجود اینکه پیامبر مهمان بود. پیامبر مطلع شد، در حقیقت جبرئیل به او اطلاع داد تا فرار کند. پیامبر هم جلسه را ترک کرد. پیامبر فورا خود را به مدینه رساند وجمعی از مسلمانان را به جنگ با یهود آماده کرد . پیامبر کسی را فرستاد برود تا کعب ابن اشرف را به قتل برساند و او انجام داد. یهودیان خانه های بلندی داشتند و از خود محفاظت می کردند .
کشته شدن کعب روحیه آنها را متزلزل کرد. لشکر به نزدیک خانه های یهود رسید. پیامبر پیغام فرستاد که : «یهودیان اینجا را ترک کنید.» فرمود: «شما بد عهد و پیمان شکن هستید.» یهودیان گفتند: «خانه های ما محکم است»؛ مثل اسرائیل که ادعا می کند گنبد آهنین داریم. پیامبر درختان خانه های آنها را که نزدیک به خانه هایشان بود، با سوزاندنشان قطع کرد. آنها گفتند: «چرا درخت ها را آتش می زنید.» چون درختان مانع دید مسلمانان بود. پیامبر فرمود: «اگر جانتان را می خواهید، اینجا را ترک کنید، به اندازه بار شتر می توانید بار بردارید، شما باید آواره شوید.»
«حَشر» یعنی بیرون راندن. طایفه بنی قینقاع پولدار و صنعتگر و بازار طلا دست آنها بود. یک روزعصر یک خانم مسلمان می خواست طلا بخرد. زن مسلمان باید هوشیار شود. یک جوان بد جنس یهودی دنبال خانم مسلمان آمد، دامنش را بالا آورد و به آن زن می خندید. یک جوان مسلمان مرد یهودی را کشت. یهودی ها هم آن جوان را کشتند. پیامبر فرمود: «باید این یهودی ها از اینجا خارج شوند، این رفتار مسالمت آمیز نبود.»
اما در مورد طایفه بنی قریظه که سخت ترین جنگ را با پیامبر به نام جنگ احزاب به راه انداختند. همه دشمنان دست به دست هم دادند، 10 هزار نفر از مکه به سوی مدینه به راه افتادند، پیامبر هم به پیشنهاد سلمان فارسی خندق کندند. جنگ شروع شد، مشرکین دیدند نمی توانند وارد مدینه بشوند؛ چون اسب هایشان نمی توانستند از خندق عبور کنند، جز عمرو بن عبدود که امام علی علیه السلام او را کشت. مسلمانان از جلو با مشرکین روبه رو بودند و یهودیان پشت سر آنها بودند. یهودیان قول داده بودند که بی طرف باشند. لشکر اسلام پیروز شد و مشرکین به مکه فرار کردند. پیامبر فرمود: «جنگ دیگری با بنی قریظه داریم.» «هُوَالَّذی أخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن أهلِ الکِتابِ مِن دِیارِهِم لِأوَّلِ الحَشرِ»
بعضی از یهودیان به سرزمین های خود برگشتند، بعضی هم به خیبر رفتند که مرکز توطئه علیه اسلام شد.
«ما ظَنَنتُم أن یَخرُجوا وَ ظَنّوا أنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللهِ فَأتاهُمُ اللهُ»
فکر نمی کردید که این منطقه را رها کنند، یهودی ها هم فکر کردند با این قلعه های سر به فلک کشیده کسی نمی تواند وارد شود.
«مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا وَ قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ، یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِأیدیهِم وَ أیدِی المُؤمِنینَ فَاعتَبِروا یا أولِی الأبصارِ»
خانه هایشان را بدست خودشان وبدست مؤمنان خراب می کردند، ذلیل شدند و این منطقه را ترک کردند.
«وَ لَولا أن کَتَبَ اللهُ عَلَیهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِی الدُّنیا وَ لَهُم فِی الآخِرَةِ عَذابُ النّارِ، ذَلِکَ بِأَّنهُم شاقّوا اللهَ وَ رَسولَهُ وَ مَن یُشاقِّ اللهَ فَإنَّ اللهَ شَدیدُ العِقابِ»
«ما قَطَعتُم مِن لینَةٍ» یعنی درخت خرما، «أو تَرَکتُموها قائِمَةً عَلَی اُصولِها فَبِإذنِ اللهِ وَ لِیُخزِیَ الفاسِقینَ»
امام خمینی (ره) از دهه 40 می گفتند: «اسرائیل غده سرطانی در منطقه است» بیش از 80 سال است که اسرائیلیها دارند ظلم می کنند.