تبارنامه
آيت اللّه حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى فرزند مرحوم حاج شيخ محمد، فرزند مرحوم آخوند ملا غلامحسين، فرزند مرحوم موالى ابوالحسن مجتهد، فرزند ملا ابوالقاسم بن عبدالعزيز بن محمد باقر بن نعمت اللّه تهرانى و از نوادگان آخوند ملا فتح اللّه كاشانى صاحب تفسير منهج الصادقين بودند و جدّ مادرى ايشان، مرحوم آقا ميرزا ابراهيم نوّاب طاب ثراه، صاحب كتاب فيض الدموع و تأليفات ديگر بوده است.
زندگانى و استادان
آيت اللّه شعرانى به سال 1320 قمرى در تهران از دودمانى پاك، شريف و در مهد علم و فضيلت و تقوا زاده شد و از اوان كودكى به تحصيل دانش پرداخت، ابتدا قرآن و تجويد و زبان عربى را از پدر بزرگوار خويش آموخت، سپس به مدرسه فخريّه، معروف به مدرسه خان مروى، در تهران راه يافت و الفيّه، و شاطبيّه را در قرائت و كتب متداوله حوزوى را نزد علماى تهران فراگرفت، آنگاه به قم عزيمت فرمود و در سال 1346 هنگامى كه والدشان وفات كرد، رهسپار نجف اشرف شد و در محضر درس محدث فاضل و متقى سيد ابوتراب خوانسارى شركت كرد و در رشته هاى مختلف علمى مشارٌ بالبنان گرديد و سپس به تهران بازگشت و تا پايان عمر دست از اشتغال به تدريس، تحقيق، تأليف و تتبع برنداشت مهمترين اساتيد علامه شعرانى در فقه و اصول و فلسفه و نجوم و رجال و حديث عبارت اند از:
حكيم محقق ميرزا محمود قمى متخلص به «رضوان» كه استاد، بيشترين بهره هاى علمى را در علوم عقلى و فلسفى از ايشان برده اند؛ مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى، حاج شيخ عبدالنبى نورى؛ حكيم هيدجى؛ ميرزا مهدى آشتيانى؛ سيد ابوتراب خوانسارى؛ حاج آقا بزرگ ساوجى؛ شيخ مسيح طالقانى؛ اديب لواسانى؛ شيخ محمدرضا قمشه اى و ميرزا على اكبر يزدى.
و علوم رياضى از هيئت و نجوم و عمل به اسطرلاب و استخراج از زيج و غير آن را نزد پدر خود و استاد خود، ميرزا حبيب اللّه مشهور به ذوالفنون فراگرفتند.
شاگردان
آيت اللّه شعرانى در طول حيات پربار علمى خويش شاگردان بزرگى پروريد كه هر كدام در پستهاى دينى و علمى خود موقعيتى بسزا داشته و دارند و اكنون گرمى برخى از درسهاى حوزه هاى علوم دينى مرهون دست پروردگان و شاگردان برجسته آن فقيد سعيد است.
در ذيل نام تنى چند از آنان را به شمارش می آوريم.
آيات و حجج اسلام و اساتيد گرانقدر حضرات آقايان:
مرحوم ميرزا هاشم آملى (پيش از رفتن به نجف) ، عبداللّه جوادى آملى ، سيد محمدباقر حجتى ،حسن حسن زاده آملى ، محمد خوانسارى ، مرحوم سيد حسن سادات ناصرى ،احمد سيّاح ، سيد عباس شجاعى ، مرحوم عمادالدين شهرستانى سيد رضى شيرازى ، علی اكبر غفارى ، قوامى واعظ ، مهدى محقق ، آقاكمال مرتضوى ، سيد محمدحسن مرتضوى ، مرحوم سيد حسن ميرخانى ، مرحوم محمدعلى ناصح ، مهدى نوائى ، علىاكبر وحيد
گزاره اى از حيات علمى آيت اللّه شعرانى در مقدمه ترجمه نفس المهموم خود نگاشته اند:
چون عهد شباب به تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و با اقتدا به سلافى الصالحين من عهد صاحب منهج الصادقين از هر علمى بهره بگرفتم و از هر خرمنى خوشه برداشتم گاهى به مطالعه كتب ادب از عجم و عرب و زمانى به دراست اشارات و اسفار و زمانى به تتبّع تفاسير و اخبار، وقتى به تفسير و تحشيه كتب فقه و اصول و گاهى به تعمّق در مسائل رياضى و معقول، تا آن عهد به سرآمد.
لَقَدْ طُفْتُ في تِلْكَ المَعاهِدِ كُلِّها وَ سَرَّحْتُ طَرْفي بَيْنَ تِلْكَ المَعالِمِ
ساليان دراز شب بيدار و روز در تكرار هميشه ملازم دفتر و كرار و پيوسته مرافق اقلام و قراطيس بودم. ناگهان سروش غيب در گوش اين ندا داد كه علم براى معرفت است و معرفت بذر عمل و طاعت؛ و طاعت بى اخلاص نشود و اين همه ميسّر نگردد مگر به توفيق خدا و توسل به اوليا، مشغولى تا چند؟
علم چندان كه بيشتر خوانى چون عمل در تو نيست نادانى
نويسنده چهره درخشان گويد:
يكى از علماى شيعه كه خود در رشته هاى مختلف علمى حوزه درس دارد و داراى دقت نظر است حضرت آيت اللّه شعرانى را خواجه نصير عصر معرفى مى كرد و مى گفت هيئتِ فلاماريون را از فرانسه به فارسى ترجمه كردند و براى جمعى در مدرسه عالى سپهسالار [مدرسه عالى شهيد مطهرى] كه يكى از آنها خودم بودم درس مى گفتند و اين دانشمند اضافه مى كند كه در زمان مرحوم مدرّس اعلى اللّه سيد حسن مدرّس دستور داد آيت اللّه شعرانى در مدرسه عالى سپهسالار رياضى تدريس بفرمايند و نقل شد در مروى فلسفه تدريس می فرمودند.
همو مى افزايد:
يكى از اساتيد عاليقدر كه اخيراً در دانشكده الهيات تدريس می كرد و بدرود حيات گفت به نگارنده گفت: درباره آقاى شعرانى قولى است كه جملگى برآنند. و نقل شده كه در دوران عمر ـ جز مقدارى از آن را ـ تا يك بعد از نيمه شب به مطالعه و تحقيق و نگارش مى پرداختند چنانكه خودشان هم به عبارت ديگر نگاشته اند و در اين قسمت اخير بيمارى آن مرحوم، مطالعات و زحمات نسبتاً كم شده بود ولى ادامه داشت و سعى داشتند در احياى معارف دين مقدّس اسلام و مذهب حقّه جعفرى اثنى عشرى به هيچ وجه، كوتاهى ننموده و كمال جديّت را بنمايند و در حدود سى سال در منزل و خارج از منزل، حوزه درس داشتند و سطوح را بتمام خصوصاً جلدين كفاية الاصول مرحوم استاد المحققين حضرت آيت اللّه العظمى آخوند ملاكاظم خراسانى را تدريس مى فرمودند كه نگارنده در حدود بيست سال قبل [از زمان تأليف كتاب] در محضر درس كفايه ايشان شركت داشتم و اخيراً درسها در اثر بيمارى و ضعف تعطيل شده بود و فقط اسفار اربعه صدرالمتألهين شيرازى رحمة اللّه عليه را شبها در منزل تدريس مى نمودند و ممكن بود گاهى در اثر تقاضاى طالبان فضيلت، درسى اضافه شود؛ زيرا تا آنجا كه در خور استطاعت ايشان بود اگر براى استفاضه در رشته هاى مختلف علمى و فنونى كه در آن تبحر داشتند به ايشان مراجعه مى شد دست ردّ بر سينه كسى نمى گذاشتند.
به گيتى بهتر از دانشورى نيست بجز دانش به گيتى مهترى نيست
سرى سخت و دلى ستوار بايد كه كار دين و دانش سرسرى نيست
بجز يك پرتو از انوار دانش فروغ آفتاب خاورى نيست
به گفته صاحب چهره درخشان (ص 11 ـ 16) اشتغالات علمى علامه شعرانى را پس از ادراك حوزه علميه تهران، قم و نجف و بازگشت ايشان به تهران در سه محور مى توان خلاصه كرد:
الف ـ تبليغ
ايشان رهبرى روحانى قلب پايتخت كشور شيعه يعنى امامت جماعت مسجد ملا ابوالحسن ـ جدّشان ـ معروف به مسجد حوض نزديك بازار تهران را به عهده داشتند كه خود مرحوم ملا ابوالحسن مجتهد تهرانى آن را از املاك شخصى خود نقشه برداشته و به طورى كه نقل كردند ساخته است. در اين مسجد اعتقادات و احكام و اخلاق و معارف دينى را خود ايشان و نيز گويندگان مذهبى براى مردم بيان می كردند و مرحوم شعرانى براى تجديد بناى مسجد خيلى زحمت كشيدند تا به صورت فعلى درآمد؛ ابوالحسن تأسيس و ابوالحسن تجديد بنا كرد.
ب ـ تأليف
آنچه آيندگان دست مايه قضاوت درباره آگاهى و ميزان دانش يك شخص قرار می دهند نوشته ها و انديشه هايى است كه از او بر جاى مانده است و در مورد علامه شعرانى و در اهميت آثار گرانسنگ قلمى ايشان به اين كلام از استاد آيت اللّه حسن حسن زاده آملى بسنده مى كنيم كه فرمودند:
« آثار آيت اللّه شعرانى را بايد در عداد كرامت به حساب آورد .»
آنچه در ذيل آمده فهرستى است از آن آثار جاويدان كه عمدتاً از كتاب چهره درخشان نقل مى كنيم:
1 ـ اصطلاحات فلسفى (فلسفه اولى يا مابعد الطبيعة)
2 ـ تجويد قرآن مجيد.
3 ـ تحقيق و تصحيح جامع الرّواة كه به امر حضرت آيت اللّه بروجردى اعلى اللّه مقامه پس از زحمات و دقت كامل استاد به زيور طبع آراسته گرديد.
4 ـ ترجمه « الامام على صوت العدالة الانسانيه » با انتقاد از لغزشهاى نويسنده آن.
5 ـ ترجمه رساله علوم و صناعات فارابى(ناتمام).
6 ـ ترجمه نفس المهموم مرحوم محدث متبحر حاج شيخ عباس قمى اعلى اللّه مقامه به نام دمع السّجوم كه احاطه استاد را در طرز ترجمه و تحقيق در تاريخ نشان مى دهد .
7 ـ ترجمه و شرح دعاى عرفه حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السلام كه با كتاب فيض الدموع مرحوم بدايع نگار چاپ شده است.
8 ـ ترجمه و شرح مفصل صحيفه كامله سجاديه به فارسى كه با پنجاه صفحه ملحقات به طبع رسيده و در دسترس است.
9 ـ ترجمه و شرح منظومه مرحوم حاجى سبزوارى به فارسى (ناتمام).
10 ـ تصحيح كتاب « ابى الجعد » يا « مسند الرضا » يا « صحيفة الرضا عليهاالسّلام » به روايت شيخ طبرسى؛ اين كتاب همراه با نثر اللئالى و طب الائمة به امر آيت اللّه بروجردى(ره)، در سال 1377 ق به چاپ رسيد.
11 ـ تصحيح و حواشى مفيد بر تفسير صافى در 2 جلد.
12 ـ تعليقات بر شرح اصول كافى ملا صالح مازندرانى در 12 جلد كه خيلى مورد توجه اهل نظر است.
13 ـ تعليقات بر وسائل الشيعه كه از جلد شانزدهم تا بيستم آن به چاپ رسيده است.
14 ـ تعليقات و حواشى بر تفسير كبير منهج الصادقين اثر ملا فتح اللّه كاشانى در 10 جلد .
15 ـ تعليق و جمع حواشى كتاب وافى مرحوم فيض كاشانى در سه جلد.
16 ـ تعليقاتى بر « زيج بهادرى » كه البته تعليقات آن اندك است امّا شاگرد برجسته و وارسته ايشان استاد آيت اللّه حسن حسن زاده آملى يك دوره كامل آن را شرح كرده اند.
17 ـ تعليقات بر كتاب « محمد (ص) پيامبر و سياستمدار » ، تأليف پروفسور مونت گمرى وات انگليسى .
18 ـ تعليقه و مستدرك تشريح الافلاك در اشاره به هيئت جديد موافق با زيج هندى.
19 ـ جلد اول و سوم « نفائس الفنون و عرائس العيون » با تصحيح و مقدمه و حاشيه بر آن.
20 ـ چند كتاب مستقل فقهى به فارسى درباره طهارت، صلاة ، اطعمه و ديات .
21 ـ تحشيه رسائل شيخ اعظم انصارى عليه الرحمه به فارسى.
22 ـ حاشيه بر ارشاد القلوب ديلمى؛ اين كتاب بيشتر يكى از متون درسى حوزوى در دفن اخلاق به شمار مى رفت؛ از اين رو مرحوم شعرانى آن را احياء و تصحيح كرد و بر آن حواشى سودمندى نگاشت.
23 ـ حاشيه بر مجمع البيان در ده جلد با تصحيح و اعراب اشعار و توضيح آنها.
24 ـ حاشيه كبيره بر قواعد.
25 ـ راه سعادت (اثبات نبوت خاتم الانبياء (ص) و حقانيت دين اسلام) .
26 ـ رساله در شرح «نشكوك الصلاة من العروة الوثقى.»
27 ـ رسالة في الدرايه.
28 ـ رسالهاى در اعتقادات، مانند اعتقادات صدوق و مفصل تر از آن كه در ابتداى شرح اصول كافى چاپ شده است.
29 ـ شرح تبصره علاّمه حلّى اعلى اللّه مقامه كه متن فقهىِ مستقل، عالى و با ديدى جديد و نو از نظر مسائل روز به فارسى است در دو جلد.
30 ـ شرح تجريد در علم كلام به فارسى كه شرح الشرح است و بيان دو عالم بزرگ خواجه نصيرالدين طوسى قدس اللّه سرّه و شاگرد عاليقدرش علامه على الاطلاق قدّس سرّه الشريف.
31 ـ شرح كفايه در اصول بر طريقه «قال ـ اقول» كه اكتفا كرده اند بر تفسير مقاصد آن به عبارت واضح و روشن نظير شرح شمسيه.
32 ـ فقه فارسى مختصر كه به صورت تعليمات دينى منتشر گرديده است.
33 ـ كتاب « المدخل إلى عذب المنهل » در اصول.
34 ـ كتابى در تراجم(چاپ نشده).
35 ـ متجاوز از 60 نوع قرآن به قطعهاى مختلف كه با دقت نظر استاد در خود آيات و ترجمه آنها و تصحيح و اعراب گذارى و رسم الخط طبق منابع و مآخذ معتبرى كه در دسترس داشتند.
36 ـ مقدمه بر كتاب وقايع السنين و الاعوام مرحوم سيد عبدالحسين خاتون آبادى . 37 ـ مقدمه و تصحيح منتخب التواريخِ مرحوم ملا هاشم خراسانى.
38 ـ مقدمه و تصحيح و تحقيق در مطالب « كشف الغمه » و شرح حال مؤلف آن على بن عيسى وزير.
39 ـ مقدمه و تصحيح و تعليقات بر « روضة الشهداء » تأليف ملا حسين واعظ كاشفى . 40 ـ مقدمه و حواشى و تصحيح تفسير ابوالفتوح .
41 ـ مناسك حج مشتمل بر واجبات حج تمتع و عمره و اقسام حج كه با حواشى 9 نفر از مراجع تقليد چاپ و منتشر گرديد.
42 ـ نثر طوبى يا دائرة المعارف لغات قرآن مجيد به ترتيب حروف تهجّى كه جامع و بى نظير است و چنين خدمتى سابقه نداشته است.
43 ـ هيئت فلاماريون كه از فرانسه به فارسى ترجمه كرده اند و احاطه استاد را به زبان علمى فرانسه نشان مى دهد.
وفات
آيت اللّه شعرانى در اواخر عمر دچار ضعف و نقاهت و بيمارى قلب و ريه شدند و زير نظر طبيب بودند و چون بيماریشان شدت يافت براى معالجه به آلمان رفتند و در بيمارستانى در شهر هامبورگ بسترى گرديدند لكن معالجات سودى نبخشيد و شب يكشنبه هفتم شوال المكرم 393 (12 / 8 / 52) سى و پنج دقيقه بعد از 12 نيمه شب در بيمارستان بدرود زندگى گفتند و روز چهارشنبه جنازه به تهران حمل شد و قبل از ظهر روز پنجشنبه تشييع جنازه گرديد و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السّلام روبروى باغ طوطى، مقبره خانوادگى زمردى به خاك سپرده شد اعلى اللّه مقامه و رفع في فراديس الجنان اعلامه.