اعتکاف در سیره رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم هر از چند گاهی به دور از غوفای مکه و سر و صدای مردم و هیاهوی بت پرستان، خود را به غار حراء می رسانید و به پرستش معبود حقیقی مشغول می شد.
حضرت امیرمومنان علی علیه السلام در این باره می فرمایند:
«و لَقَد کان یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ فَأرَاهُ وَلا یَرَاهُ غَیری؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در هر سال مدتی را در غار حرا می گذراند. پس تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید.»
اعتکاف ابرار به نقل از نهج البلاغه خطبه 192
در شبی از شبها در حالی که محمد صلی الله علیه و آله وسلم معتکف کوی دوست بود، صدایی شنید. آری جبرئیل از آسمانها جواب همه پرسشهای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را در دفتری از نور به زمین آورده بود؛ دفتری که نسخه شفا بخش همه در دهای بشری بود.
"ای انسان براستی موعظه ایی از سوی پرودگارتان برای شما آمده و آن شفای دردهای شما و هادی و رحمتی برای عالمیان است. (یونس:57)"
پس از بعثت و بعد از هجرت، پیامبر فرصتی دوباره می یابد تا به اعتکاف روی آورد و خلوتی با خدای خود داشته باشد. این بار اعتکاف را در مسجد النبی پی می گیرد.
رسول خدا افزون بر اهتمام عملى نسبت به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق مىنمودند رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: "اعتکاف، در ده روز از روزهای رمضان، معادل دو حج و دو عمره است"
امام صادق علیه السلام می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در ده روز آخر ماه رمضان در مسجد معتکف می شدند و برای آن حضرت خیمه ای موئین بر پا می کردند و ایشان در این ده روز بستر خویش را بر می چیدند و به اعتکاف مشغول بودند.» اعتکاف ابرار به نقل از کافی، ج4 ص 175
در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام می خوانیم:"بدر در ماه رمضان واقع شد. پس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اعتکاف ننمود؛ از این رو، در سال بعد 20 روز اعتکاف نمودند، 10 روز برای همان سال و 10 روز برای قضای سال قبل.
همان به نقل از کافی، ج4 ص 175
اعتکاف در سیره امیرمؤمنان علی علیه السلام
اکر کسی نگاهی اجمالی به زندگانی و کیفیت عبادتهای آن امام همام داشته باشد به این نکته خواهد رسید که راز و نیاز حضرت با خداوند متعال، حقیقتی انکار ناپذیر است. صدای مناجات عاشقانه و ناله های شبانه امیرالمومنین در دل نخلستان ها در گوش تاریخ پیچیده است.
«ابودرداء که یکی از شیعیان حضرت امیر المومنین است نقل می کند: من آن حضرت را دیدم که از دوستانش کناره گرفت و به «شویحطات النجار» رفت و خود را در میان نخلهای پر شاخ و برگ مخفی کرد؛ به گونه ای که من او را گم کردم. بعد از مدتی او را دیدم و پیش خود گفتم که به خانه برگرد؛ ناگاه دیدم صدایی سوزناک و ناله ای جانسوز به گوش رسید که می گوید:
«خدایا! چه بسیار گناهان که در مقابلش نعمت عطا فرمودی و آن گناهان را ظاهر نکردی. خدایا اگر عمر من در نافرمانی تو سپری شده است و نامه اعمالم پر از گناه است ولی من امید به بخشش تو دارم و به غیر از رضایت تو امید دیگری ندارم.
صدای مناجات او چنان مرا مشغول کرد که متوجه چیز دیگری نشدم ناگاه علی بن ابیطالب علیه م السلام را دیدم خود را مخفی کردم آن حضرت را دیدم که پس از چند رکعت نماز در دل شب تاریک به جای آورد و به دعا و گریه و مناجات پرداخت و می فرمود:
خدایا به عفو و بخشش تو که می اندیشم گناهانم را کوچک می پندارم و در مؤاخذه تو که می نگرم بلا و گناهانم بزرگ جلوه می کند. ای وای بر من اگر در نامه اعمالم گناهی را ببینم که من آن را فراموش و تو آن را محاسبه کرده باشی! پس وای بر گرفتاری که خویشان وی را نجات ندهند و قوم و قبیله برای او نفعی نداشته باشد.
پس فرمود: «آه از آتشی که جگرها را می سوزاند و آتشی که پوست سر را می کند ، آه از سختی های شعله کشیدن آتش!»
ابودرداء می گوید: پس آن حضرت گریست و دیگر هیچ صدا و حرکتی از او ندیدم با خود گفتم که خواب بر او غالب شده و او را برای نماز صبح بیدار کنم. وقتی قدم پیش نهادم دیدم که همچون چوب خشکیده روی زمین افتاد هر چه او را تکان دادم حرکتی نکرد گفتم:
«انا لله و انا الیه راجعون». دیگر امیر المومنین از دنیا رفت. به سرعت به طرف منزل آن حضرت آمدم تا به خانواده اش خبر دهم . من ماجرا را به حضرت فاطمه سلام الله علیها گفتم آن حضرت فرمود:« ای ابادرداء! به خدا قسم این حالت بیهوشی است که در اثر خوف از خدا بر او عارض شده است.»
پس من به خدمت امیرالمومنین رفتم و مقداری آب به صورت مبارکش پاشیدم و او به هوش آمد.»
اعتکاف ابرار، به نقل از امالی شیخ صدوق، ص 137(با تلخیص)
اعتکاف سیره دیگر ائمه علیهما السلام
امام حسن و امام حسین علیهما السلام نیز به جد خویش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تاسی می کردند و در مسجد معتکف می شدند.
همان به نقل از وسایل الشیعه شیخ حر عاملی، ج11، ص586
امام زین العابدین علیه السلام نمونه کامل برای افرادی است که خواستار عبادت خالصانه اند. گاهی این عبادت و راز و نیاز با معبود در جایگاهی خاص و به دور از مردم صورت می گرفت. حضرت امام باقر علیه السلام کناره گیری پدر خویش از مردم بعد از شهادت جد بزرگوارش حضرت امام حسین علیه السلام چنین بیان می کند:
«علی بن حسین علیهما السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام، از منزل خویش کناره گرفت و چندین سال در چادری که از مو بود در صحرا اقامت گزید چون از مخالطت با مردم کراهت داشت...»
اعتکاف ابرار به نقل از بحار الانوار علامه مجلسی، ج97 ص 266
امام صادق علیه السلام مانند نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در مسجد النبی معتکف می شدند.
«سفیان ثوری می گوید: محضر حضرت امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم سؤال کردم : ای پسر رسول خدا چرا از مردم کناره گرفته ای؟ حضرت در جواب فرمود: «ای سفیان [مردم زمانه] فاسد شده و برادران تغییر کرده اند پس من تنهایی و خلوت را آرام بخش تر برای قلبم یافتم...» بحار الانوار، ج47، ص61
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نیز مشتاق راز و نیاز با خداوند متعال بود و از او درخواست می کرد که جایگاهی خلوت به او عطا شود:
«اللهم انک تعلم انی کنت اسالک أن تفرغنی لعبادتک اللهم و قد فعلت فلک الحمد» (ارشاد شیخ مفید، ج2، ص 240)
ريشههای تاريخی اعتكاف در قرآن
مسئله اعتكاف ريشه در تاريخ قبل از اسلام داشته به طوری كه قرآن كريم در موارد زيادی از اين اصطلاح برای ديگر اديان استفاده كرده است.
«اعتكاف»، مصدر باب افتعال از ريشه «ع ـ ك ـ ف» به معناى محبوس كردن و روىآوردن به چيزى است. راغب گويد: «اعتكاف به معناى روى آوردن و ملازمت با چيزى، همراه با تعظيم آن است و در اصطلاح فقه، عبارت از توقف در مسجد به قصد عبادت است. واژه اعتكاف در قرآن نيامده، ولى مشتقات ماده «عكف» از ثلاثى مجرد به صورت اسم فاعل 7 بار و در شكل اسم مفعول و مضارع هر كدام يك بار آمده است.
در رابطه با پيشينه اين مسئله بايد گفت كه از برخى آيات قرآن برمىآيد كه اين عبادت در اديان توحيدى پيشين نيز مطرح بوده و پيامبران الهى و موحدان گاه براى راز و نياز با خداوند، مدتى از زندگى و جامعه دورى مىگزيدند و به مسجدالحرام يا معابد ديگر پناه مىبردند و مدتى خود را براى عبادت با خدا و راز و نياز با او محبوس مىكردند.
از جمله آيه 125 سوره مباركه «البقرة» است كه خداوند در آن به ابراهيم و فرزندش اسماعيل، فرمان مىدهد تا مسجدالحرام را براى طواف كنندگان و معتكفان پاكيزه كنند: «وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ». از اين آيه، افزون بر اينكه استفاده مىشود سنت اعتكاف در شريعت حضرت ابراهيم(علیه السلام) بوده.
اهميت فوقالعاده اين عبادت در شريعت آن حضرت و ديگر اديان توحيدى كه نشأت گرفته از شريعت ابراهيم(علیه السّلام) است نيز فهميده مىشود؛ زيرا خداوند از سویى دو پيامبر خود را مأمور كرده است تا مقدمات اين عبادت را فراهم سازند و از سوى ديگر، خانه خود را كه بهترين مكان در روى زمين است، جايگاه اين عبادت قرار داده است.
شايد بتوان اقامت و عبادت مريم(س) در مسجدالاقصى را نيز از مصاديق اعتكاف برشمرد؛ زيرا مادر آن حضرت نذر كرد كه مريم را وقف عبادت خدا كند «إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَكَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا...» (آلعمران/35) و پس از بلوغ، سرپرست او (زكريا(علیه السّلام)) براى وى جايگاهى در مسجدالاقصى آماده كرد، تا به عبادت بپردازد. سپس مريم در مسجد اقامت گزيد و به عبادت پرداخت كه از نزد خدا با طعامهاى بهشتى پذيرایى مىشد «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَكَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ» (آلعمران/37) از برخى آيات استفاده مىشود كه توقف نزد بتها و عبادت آنها، در آيينهاى بتپرستى نيز رواج داشته است.
در آيه 52 سوره مباركه انبياء حضرت ابراهيم(علیه السّلام)، «آزر» و قومش را به سبب عبادت بتها و ملازمت با آنها نكوهش كرده است «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ». در معناى «عاكفون» گفتهاند كه بتپرستان در بتكدهها ملازم بتها بودند و آنها را عبادت مىكردند.
آيه 138 سوره مباركه اعراف گزارش كرده كه بنىاسرائيل پس از عبور از دريا با بتپرستانى مواجه شدند كه سر بر آستان بتان خود داشتند: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ یَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ...»، همچنين در آيه 91 سوره مباركه طه، داستان بنىاسرائيل آمده است كه پس از رفتن موسى(علیه السّلام) به كوه طور، در اطراف گوساله سامرى وقوف كرده و به پرستش پرداختند: «قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى».
در اسلام نيز همچون شرايع پيشين، سنت اعتكاف وجود داشته و مسلمانان به اين عبادت ترغيب و تشويق شدهاند، از آيه 187 سوره مباركه بقره كه در آن به برخى احكام اعتكاف اشاره شده است «وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ» نيز آيه 125 سوره مباركه بقره مشروعيت اين عمل در اسلام استفاده مىشود.
همچنين از رواياتى كه به جا آوردن اين عمل را به پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم)مستند مىكند و مزد و پاداش فراوانى براى آن برشمرده است نيز جواز، بلكه استحباب آن در اسلام استفاده مىشود. از جمله در روايتى آمده كه پيامبر پس از ورود به مدينه، ابتدا در دهه نخست ماه مبارك رمضان و سپس در دهه دوم و در سال ديگر در دهه سوم، در مسجد اعتكاف كردند و از آن پس پيوسته در سومين دهه ماه رمضان، معتكف مىشدند.
اعتكاف به نظر فقهاى اسلامى در همه ايام سال به جز روزهایى كه در آن روزه حرام شده جايز است، هرچند در ماه رمضان، به ويژه در دهه پايانى آن، افضل است.
منابع:
«اعتكاف»، نوشته فتاح آقازاده؛
مفردات، راغب اصفهانی،
تحقيق نديم مرعشلی، انتشارات مرتضوی منبع : http://www.hawzah.net