سلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی»
شب جمعه، شب رحمت و مغفرت، شب زیارتی سالار شهیدان، محبوب دل آدمیان، دهه کرامت ولادت با سعادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها و میلاد امام رئوف حضرت علی ابن موسی الرضا علیهالسلام ، تقاضا میکنم به روان تابناک پیامبر عزیز اسلام و اهل بیت پاکش صلواتی تقدیم بفرمایید.
در تقویم کشور عزیز ما امروز، روز تکریم امامزادگان است، یعنی شخصیتهایی که به خاطر هدایت ما مهاجرت کردند، بسیاری از آنها به شهادت رسیدند، معارف تشیّع را در سرزمین ایران آن روز که چند برابر ایران امروز بود منتشر کردند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام وقتی وارد تهران شدند هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود، امنیت نبود، فرمودند من یک هفته ، ده روز است در تهران هستم ولی هنوز موفق نشدهام به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) بروم، در همان روزها با خطراتی که بود، آمدند به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) ، مقام معظم رهبری بارها و بارها، سفارش کردهاند ملت ایران را که امامزادههایی را که در شهرها و روستاها هستند سر بزنند، برکت رحمت و هدایت از آنها درخواست کنند. آیت الله جوادی آملی ( حفظه الله ورعاه ) میفرمودند: « من به امامزادگان که میروم نه تنها ضریح را بلکه همه دیوارها را میبوسم. » خوشبختانه در کشور ما امامزادگان حقیقتا پایگاه هدایت شدهاند، مرکز آموزش قرآن، آموزش معارف اهل بیت شدهاند. تقاضا میکنم به روان تابناک امامزادگانی که ما در جوار آنها بحث قرآنی میکنیم، حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ، حضرت حمزه فرزند موسی ابن جعفر علیهالسلام و حضرت طاهر از دودمان امام زینالعابدین علیهالسلام، و همچنین عالمانی در این سرزمین خفتهاند، شهیدان و مؤمنان و مؤمناتی که چشم انتظار دعای شما هستند، صلواتی هدیه بفرمایید.
موضوع امشب ما، سوره روم آیات بیستم تا بیست و پنجم است که نشانههای او، نشانههای خداوند را مطرح میکند.
اگر ما چشم باز داشته باشیم، همه عالم نشانههای خداست، تا نگاهمان به یک درخت ، به دریا، به صحرا، به ستارگان، به باران، به ماه، به خورشید، به گنجشک، به پروانه، به میوه، میافتد باید یاد خدا کنیم.
اولین نشانهای که آمده است، خلقت خود ماست. «وَمِنْ آيَاتِهِ»، یکی از نشانههای خداوند این است که، «أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ»، شما انسانها را از خاک آفرید، «ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ»، پس از آن که شما را آفرید، کاری کرد که خیلی پرشتاب تولید مثل کردید و زمین خود را از خودتان پر کردید، این کار خدا بود. آقایان، بانوان، خاک نه حرارت دارد، نه حرکت دارد، نه رنگ دارد، نه زیبایی دارد، خداوند از همین خاک یک طفل آفرید، نوزادی چشم بادامی خلق کرد، چشم، زبان، گوش، عقل، دست، پا، اعصاب، اندیشه، تفکر، زیبایی و ... به او داد، از همان خاک بیرنگ، بیشکل، انسان را خلق کرد، هرکس میخواهد خدا را بشناسد، به این آیات نگاه کند، اینجا کلاس خداشناسی است، اولین موهبتی که به ما داده است، این است که ما را آفریده است. خداوند ، انسان ، این موجود با اهمیت را وقتی آفرید به خود آفرین گفت، خورشید را که آفرید، ماه را که آفرید، چنین چیزی نگفت، اما انسان را که آفرید، به خودش گفت «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»، این انسانهایی که الان اینجا نشستهاند، برترین مخلوق خداوند هستند، خاک کجا ... انسانی با این ظرافت و پیچیدگی کجا ، اگر پردههای ظریف چشم انسان را یا سلولهای ریز مغز انسان را با خاک مقایسه کنید، از خود سوال میکنید، چگونه ما از خاک آفریده شدهایم؟
غذاهایی که پدر و مادرمان خوردند، غذاها خون شد، خونها نطفه شدند، نطفهها با هم شدند، و انسانی را آفریدند، اندازه هرکس در اینجا، به اندازهای بود که یک میلیون از آن را میشد سر سوزنی جا داد. در همان ذره کوچک خداوند ما را نقاشی کرد، چشممان چطوری باشد، صورتمان چطوری باشد، قد و وزنمان چگونه باشد، ما را نقاشی کرد. «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ»، از نشانههای خدا این است که شما را از خاک آفرید، خود ما از خاک چه چیزی میتوانیم درست کنیم؟ اگر همه قدرتمندان به میدان مسابقه بیایند، چه چیزی میتوانند درست کنند؟ بشر از خاک خشت درست میکند، آجر درست میکند، یا کمی پیشرفته تر کوزه درست میکند، یا مثلا در همدان در شهر لاله جین، از خاک یک گلدان درست میکند، روی آن گلدان هم مثلا پرنده میکشد، اما خدا از خاک یک انسان میآفریند.
این نشانه خداست، بعد هم میشد این انسان بمیرد، در صورتیکه تولید مثل میکند، تکثیر میشود، این کار خداست، خاک نه نور دارد، نه حرارت، نه زیبایی دارد، نه طراوت، نه حس دارد، نه حرکت، ولی در عین حال خمیر مایه خلقت ما انسانهاست، از کجا حرارت به وجود آمد؟ از کجا حس به وجود آمد؟ از کجا زیبایی به وجود آمد؟ اینها را همه خداوند به وجود آورده است، این همه توانایی در انسان، این همه هنر، اینها را تمامًا خداوند به وجود آورده است، خداوند از خاک مرده این موجود زنده را بیرون کشید و برای همین است که سازنده آن واقعا قابل ستایش است.
فردی از حضرت علی علیهالسلام پرسید چرا ما در نمازهایمان دوبار سجده میکنیم؟ حضرت فرمودند: « برای آنکه یادمان نرود که ما از خاک آفریده شدهایم. یادمان نرود که دوباره به خاک بر میگردیم. » چرا به خاک سجده میکنیم؟ برای آنکه ریشه خودمان را فراموش نکنیم. چرا به خاک تیمم میکنیم؟ برای آنکه عربده نکشیم. امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمودند: « تعجب میکنم از متکّبر، از مقداری خاک آفریده شدهایم، چه خبر است؟ » یا مقداری پولش زیاد میشود، مقداری زورش زیاد میشود، مقداری علمش زیاد میشود، یا موقعیتش عوض میشود، کسی را دیگر نمیشناسد، ماشینش را به رخ میکشد، موبایلش را به رخ میکشد، چه خبر است؟ به خاک سجده میکنم، یعنی من از خاکم، ادعایی ندارم، بزرگی برای خداست، «سُبْحَانَ رَبِّیَ الأعلَی وَ بِحَمْدِهِ»، در برابر خدا تعظیم میکنم، «سُبْحانَ رَبِّی العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ»، خاک سرچشمه ماست، از این آیه میفهمیم، بهترین راه خداشناسی، تفکر در آفرینش است، آخر آیه میفرماید: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»، این خلقت انسان برای آنهایی که اهل فکر هستند، میاندیشند، یک مشت پر از خاک را بردارد، یک مشت پر از گیلاس، به این خاکها، به این گیلاسها نگاه کنید، خداوند از خاک گیلاس آفریده، چقدر خوشرنگ، چقدر زیبا، چقدر خوشمزه، یک نقاش عکس گیلاس را میکشد، همه کف میزنند، خداوند از خاک گیلاس آفریده است، بالاتر از گیلاس، انسان آفریده است، آنهایی که اهل فکر هستند، بهره برداری میکنند، این آیه به ما میفرماید که نشانههای خداوند بیشمار است. این یکی از نشانههای خداوند است. اما انسان بارزترین نشانه خداست، این آیه میفرماید که خودشناسی، مقدمه خداشناسی است، هرکس میخواهد خدا را بشناسد، خودش را بشناسد، این قلب مرا چه کسی به کار انداخته است؟
استاد عزیز بنده، حاج آقا قرائتی میفرماید: « به پالایشگاه سری بزنید، پالایشگاه چکار میکند؟ نفت خام را تبدیل میکند، به بنزین ، به گازوئیل، به لاستیک و ده ها چیز دیگر ... چه کسی اینکار را میکند؟ طراح، دانشمند، محقق، مهندس، ناظر، نفت خام را به ده، بیست چیز تبدیل میکند، حالا یک طفل را نگاه کنید، دو ماهش است، شیر مادر را میخورد، این شیر مادر، تبدیل میشود به استخوان، به گوشت، به خون، به ناخن و .... چه کسی اینکار را میکند؟ آنهایی که اهل فکر هستند، میگویند، اینجا ایستگاه خداشناسی است، چطور در مورد پالایشگاه زود باور میکنید که محقق دارد، ناظر دارد، مهندس دارد، مراقب دارد، ولی در مورد رشد یک انسان، چگونه این بچه به زبان میآید؟ » در آیات بعد خواهیم خواند، چگونه این بچه رشد میکند؟ اینها کار خداست ...
از سوم خرداد حاجیها راه افتادهاند، یک دعا کنیم، شما آمین بگویید، خدایا زیارت خانهات را، زیارت مرقد پیامبر و ائمه بقیع را قسمت این جمع بفرما، میشود ما مکّه نرویم ولی اسممان باشد؟ بله ... یکی از دعاها این است، «اَنْ تَکتُبَنی مِنْ حُجّاجِ بَیتِک الْحَرامِ»، یعنی خدایا حالا قسمت ما مکّه رفتن نشده است، اسم ما را ، جزء لیست حاجیان ثبت و ضبط بفرما. قبل از مکّه، یا بعد از مکّه، حاجیان به مدینه میروند، مدینه کجاست؟ مسجد النبی (ص) ، مرقد پیامبر است. مُفضل از یاران امام صادق علیهالسلام میگوید: « وارد مسجد النبی شدم، یک دانشمندی که خدا را قبول ندارد، به نام ابن ابیالعوجاء همراه یک سری از دوستانش که آنها هم خدا را قبول ندارند، در مسجد النبی ضد خداوند سخنرانی میکردند، یعنی شما حساب بکنید، زمان بنی امیّه، زبان بنی عباس چه خبر بوده است؟ مسجد یعنی پایگاه دعوت به خدا، انقدر بیحیا بودند ، حکومت عباسی به آنها میدان داده است که از کشورهای خارجی آمدهاند کنار قبر پیامبر داد میزنند خدا نیست. ابن ابیالعوجاء، این را میگفت: کسی که قبرش اینجاست، یعنی پیامبر، فیلسوفی بوده است، که به دروغ ادعا میکرده این جهان خدا دارد، او با زیرکی یک کاری کرد که نامش، جهانگیر شد. این را یک منکر خداوند در مسجد النبی میگفت، مفضل عصبانی، خشمگین، شروع کرد به آن پرخاش کردن، او گفت: تو شاگرد چه کسی هستی؟ مفضل گفت: من شاگرد امام صادق علیهالسلام هستم، گفت: استاد تو از تو آرامتر است، از تو نرمتر است، اگر راست میگویی بیا بحث کنیم، مفضل ناراحت، پریشان، غصهدار که اسلام به کجا رسیده است؟ به خانه امام صادق علیهالسلام آمد، گفت: ای فرزند پیغمبر من ناراحت هستم، درس خداشناسی به من بدهید، امام صادق علیهالسلام فرمود: مفضل فردا بیا، قلم و کاغذ هم بیاور، فردا صبح مفضل با قلم وکاغذ آمد، از صبح تا ظهر امام صادق علیهالسلام، درباره خلقت انسان برای او درس داد، چشم انسان، گوش انسان، قلب انسان، زبان انسان، دست و پا، سلسله اعصاب، هوش انسان، مغز انسان، عقل انسان، بسیار کتاب زیبایی است، خواهش میکنم، این کتاب را بخوانید، 100 صفحه هم بیشتر ندارد، در همین کتاب فروشیهای حرم هم فکر میکنم هست، مفضل بقیهاش را فردا بیا تا بگویم، روز دوم مفضل با قلم و کاغذ آمد، این دفعه امام صادق علیهالسلام درباره شگفتیهای خلقت حیوانات صحبت کرد، یک حیوانی است به نام فیل، یک حیوانی است به نام مورچه، امام صادق علیهالسلام فرمود، مفضل همه آنچه که فیل دارد، خدا در مورچه هم قرار داده است، حالا مورچه طول و عرضش چقدر است؟ مثلا یک میلیمتر در سه میلیمتر، چشمش چقدر است؟ گوشش کجا هست؟ زبانش کجا هست؟ چشمش کجا هست؟ گوارشش کجا هست؟ کلیه دارد یا ندارد؟ سیستم خونرسانیش به چه شکلی است؟ در روز دوم، شگفتی دنیای حیوانات را گفتند، در روز سوم شگفتیهای گیاهان را گفتند، این گیاهان که به ما سبزی میدهند، شکوفه میدهند، گل میدهند، میوه می دهند، چه کسی آنها را نظارت میکند؟ و روز چهارم، درباره دنیای آسمانها، سیارات، ستارهها، ماه، خورشید صحبت کردند، این کتاب خداشناسی است، از همه بالاتر خلقت انسان است. »
« وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا»، یکی از نشانههای خدا این است که از جنس شما، برای شما همسر آفرید، همسر شما فرشته نیست، همسر شما جن نیست، همسر شما انسان است، قرآن کریم نظرش این است که گوهر زن و مرد یکی است، این یهودیان هستند که میگویند زنان پست تر از مردان هستند، یا گاهی تشبیه میکنند مردان مثل طلا و زنان مثل نقره هستند، این اشتباه است، قرآن
میفرماید که اگر بنا باشد طلا باشند، هر دو طلا هستند، گوهر زن و مرد یکی است، هر دو به قلّههای کمال میتوانند برسند ولی خدا ساختمان بدن زن و مرد را متفاوت آفریده است، یک دستگاههایی در بدن زن قرار داده که در مرد نیست، یک دستگاههایی در مرد قرار داده که در زن نیست، این دو مکمل همدیگر هستند، چه کسی این کار را کرده؟ خدا ... از نشانههای خدا این است که از جنس شما برای شما همسر آفرید، چرا ؟ « لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا»، تا آرامش پیدا کنید، مجردها نا آرام هستند، مجردها پریشان هستند، مجردها افسرده هستند، مجردها ناراحت هستند، ممکن است تبلیغات غرب کاری کند تا خودشان را به خوشحالی بزنند، خیر .... خدایی که ما را آفریده است میفرماید: « آرامش انسان در سایه یاد خداست، آرامش انسان در سایه شب، آرامش انسان در بیت، در خانه است، آرامش انسان در کنار همسر است. » همسر نباشد انسان ناآرام است، پیغمبر فرمود: (النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی)، ازدواج سنت من است، هرکس اعراض کند، از موضوع ازدواج روی برگرداند، از من نیست، این سنت خداست.
در پایان آیه هم میفرماید که یک نشانه نه، نشانههای زیادی در موضوع و پدیده ازدواج هست، خود خدا هم از روی لطفش وقتی ازدواجی شکل میگیرد، یک هدیه به عروس و داماد میدهد و آن محبت است، « وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»، یک کسی از پیغمبر پرسید: «یا رسول الله شما چند دقیقه پیش عقد ما را با این خانم خواندید، تا نیم ساعت پیش احساسی نسبت به این خانم نداشتم، تا شما عقد ما را خواندید، مهر او در دل من آمد» ، پیغمبر فرمود: « این برای همین معجزه الهی است، که پس از اجرای صیغه عقد به اسم پروردگار چیزی به عنوان مودت، به نام رحمت، به نام عشق، به نام مهربانی، بین این دو قلب ایجاد میشود» ، « وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»، در زبان فارسی این دو کلمه را یک جور معنا میکنند، « مَوَدَّةً»، یعنی مهربانی، «رَحْمَةً»، یعنی مهربانی، اما فرق دارند، دختر و پسرها وقتی ازدواج میکنند، به اوایل آن ماه عسل می گویند ، بعد چند ماهی که این زندگی گذشت، آرام آرام این عسل کمرنگ میشود و بعضی جاها دعواها شکل میگیرد، به نظر من آن عروس و دامادی موفق هستند که تا پایان عمر این عسل را نگه دارند، با یک هنری، با یک سلیقهای، این هدیه خدا را یعنی عشق را نگه دارند، بعضی اینطور معنا کردهاند که « مَوَدَّةً»، به عشقهای آغازین گفته میشود، «رَحْمَةً»، به ادامه و استمرار عشق گفته میشود، مثلا در همینجا در حرم سید الکریم نشستهایم، یک وقت میبینیم دو جوان دست در دست هم دارند میآیند، یک وقت همینجا نشستهایم میبینیم یک پیرزن، پیرمرد هشتاد ساله دست در دست هم دارند میآیند و باهم صمیمانه صحبت می کنند ، این « رَحْمَةً» میشود، آن علاقه ماهها و سالهای رحمت، « مَوَدَّةً »، آن علاقهای که همچنان در شصت سال، هفتاد سال ادامه پیدا کرده است، میشود « رَحْمَةً»، اوایل زندگی، ماههای اول، سالهای اول این عروس و داماد، زن و شوهر کارهایی میکنند، که این علاقه زیاد میشود، مثلا خانم غذا میپزد یا آقا کار میکند و پول میآورد، یا به لحاظ عاطفی، به لحاظ جنسی و جسمی برای همین سنگ تمام میگذارند، اما الان دیگر شصت سالش شده است ، هفتاد سالش شده است، دیگر جان ندارند برای هم کاری کنند، ولی باز هم همدیگر را دوست دارند، این رحمت است. « وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»، از این آیه معلوم میشود، فلسفه تشکیل خانواده، آرامش است، اگر در خانوادهای تشنج باشد، داد و بیداد و دعوا و کتککاری باشد، یعنی ضد خدا در جریان است .... اگر کسانی تلاش کنند، خانوادهها به آرامش برسند این یعنی در مسیر خدا در حال حرکت هستند، هرچقدر عشق بین اعضای خانواده زیاد شود، این یعنی در مسیر خداوند هستند.
ظهر داغ کوفه ، خانمی آمد در خانه مولا امیرالمومنین علی علیهالسلام، گفت: «یا اباالحسن، شوهر من خیلی مرا اذیت میکند» ، حضرت فرمودند: «بسیار خوب ؛ عصر میآیم تا ببینم دعوایتان برای چیست» زن گفت: « نه ؛ الان به خانه برگردم، مرا میکشد، البته بعضی اوقات مرا کتک میزند» حضرت فرمودند: « باشد، برویم .» با هم رفتند تا اطراف شهر، یک خانهای بود ، مرد خانه هم بیرون آمده بود تا ببیند چه خبر است، حضرت علی علیهالسلام را نشناخت، امام رفتند پیش آن مرد و گفتند: « این خانم همسر توست، شبها سرتان را روی یک متکا میگذارید، چرا بداخلاقی میکنی؟ چرا بد رفتاری میکنی؟ » آن مرد هم یک مشت به سینه مولا امیرالمومنین علی علیهالسلام زد و گفت: «به تو چه ارتباطی دارد ، اختیار زنم دست خودم است .» همینطور که این را میگفت، رهگذرانی در حال رد شدن بودن که گفتند:« السلام علیک یا امیرالمومنین » ، این مرد رنگش پرید، نمیدانست این آقا رهبر مسلمین است، عذرخواهی کرد، حضرت فرمود:« تو را نمیبخشم، مگر اینکه اخلاق و رفتارت را عوض کنی، خداوند از زن و شوهر عشق میخواهد، مهربانی میخواهد» من خدمت شما آقایان، بانوان عرض میکنم، محبت زن وشوهری سه جور است :
1. محبت قلبی
2. محبت زبانی
3. محبت عملی
کدامش لازم است؟ هرسه ... خدا شیخ صدوق را رحمت کند، قبرش نزدیک همینجاست، ابن بابویه یا شیخ صدوق، یک کتاب جیبی به نام محبت دارد، ایشان احادیثی از امام صادق علیهالسلام، از پیامبر صلیاللهوعلیهوآله از امام رضا علیهالسلام آورده است، ریشه محبت قلب است، اگر مومنی قلباً مومن دیگر را دوست بدارد، این عبادت است، زن و شوهر در مرحله اول، باید قلباً همدیگر را دوست بدارند، یعنی وقتی که به دلشان مراجعه میکنند، بفهمند که همدیگر را دوست دارند، این عبادت است ولی کافی نیست، بعد از محبت قلبی، محبت زبانی است، یعنی باید به هم بگویند که دوستت دارم، چند بار بگویند؟ ده بار ؟ صد بار ؟ هزار بار؟ ده هزار بار ؟ یک میلیون بار ؟ خیر ؛ تا این نفس میآید باید بگویند، پیغمبر فرمود: «ابراز محبت، اعلام محبت، لازم است» ، مثلا با پیامک بنویسند، الان که خیلی آسان شده است، قدیمها با نامه باید مینوشتند، یا بگویند، در خلوت یا در مهمانی و در جمعیت، هر روز و هر شب این مطلب را زن و شوهر به هم بگویند، تحقیقات در خانوادههای ایرانی نشان میدهد که در این امر کوتاهی دارند و بیشتر آقایان در این امر کمکاری دارند، چرا؟ چون آقایان میگویند که اگر ما بگوییم از پادشاهی ما کم میشود، این خانم بد عادت میشود، ، پیغمبر فرموده است: «قَولُ الرَّجُلِ للمرأةِ : «إنّي اُحِبُّكِ» لا يَذهَبُ مِن قَلبِها أبدا»، گفتن مرد به همسرش که تو را دوست میدارم، هرگز از قلب زنش خارج نمیشود، این لازم است، محبت قلبی بسیار با اهمیت است و به دنبالش اثبات کننده آن محبت زبانی است. میتوان با شعر از حافظ، از سعدی، شعر نو، شعر دیروز این جمله را به هم بگویید، البته بعضی از خانمها هم کوتاهی میکنند، علیرغم اینکه خانمها اقیانوس عاطفه هستند، گاهی کوتاهی میکنند.
این محبت زبانی است. محبت سوم هم لازم است، محبت عملی، یعنی یک کاری این زن و شوهر بکنند، که معنایش این باشد، دوستت دارم، آن چه کاری است؟
مثلا با هم غذا بخورند، جدا جدا نه ، باهم.
مثلا با هم حرف بزنند، از شکایتهایی که بسیاری از خانمها دارند این است که مرد من با من حرف نمیزند، آقایان سه دسته هستند: کم حرف، متوسط، پر حرف، کم حرفهابشان در شبانه روز 6 هزار کلمه حرف میزند، متوسطهایشان 8 تا 9 هزار کلمه ، پر حرفهایشان 12 هزار کلمه حرف میزنند ... حالا خانمها کم حرفهایشان 14 هزار کلمه حرف میزنند، متوسطهایشان 16 الی 17 هزار کلمه و پر حرفهایشان 20 هزار کلمه حرف میزنند. این کار خداست، چرا که اصلا بچهها از مادر زبان را میآموزند، اصلا میگویند زبان مادری ... آقایان محترم ؛ هزار تا از آن حرفها را بگذارید برای خانه، همه را آن بیرون خرج نکنید ...
مثلا زن و شوهر با هم بخوابند، الان سبک زندگیها یک جوری شده است که مثلا آقا پای تلویزیون است، خانم در تلگرام است، یا خانم رفته بخوابد، آقا دارد فوتبال میبیند، اشتباه است، اگر میخواهیم محبتشان زیاد شود باید باهم در یک زمان بخوابند.
مثلا باهم به تفریح بروند، اگر میخواهند به پارکی بروند، سیاحت بروند، زیارت بروند، باهم بروند، جدا جدا نه .
مثلا باهم به خرید بروند، خیلی برای آقایان سخت است ، ولی این کار را به خاطر خدا بکنید، مثلا کارتش را به خانم میدهد، میگوید برو هرچه میخواهی بخر، نه این درست نیست، حوصله کنید .
مثلا برای هم هدیه بخرند .
مثلا همدیگر را نوازش کنند، همدیگر را در آغوش بگیرند، حتی اگر یک وقتی با هم قهر میکنند، قدردان یکدیگر باشند، قدردانی، محبت را زیاد میکند، این زن و شوهر میدانند که همسرش قدردان زحمتهای اوست، من وظیفهام نیست که غذا بپزم، من وظیفهام نیست که بچه را عوض کنم ولی شوهر من همیشه قدردان من است .
مثلا احترام همدیگر را نگه دارند، احترام گذاشتن محبت را زیاد میکند، در صدا زدن، در تلفن صحبت کردن، از کلماتی استفاده کنیم که شخصیت دادن و احترام گذاشتن، درونش باشد، ... اینها محبت را زیاد میکند، محبت چیست؟ هدیه خداوند است. اگر اینطوری باشد، حتی با مشکلات ، با نداری، با مریضی و .... تا روز آخر میسازند .
خدایا زیارت امام رضا علیهالسلام را قسمت ما کن، شفاعت امام رضا علیهالسلام را قسمت ما کن، خدایا بانوان ما، دختران ما را به حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها ببخش، رهبر عزیزمان، کشور عزیزمان، مردم عزیزمان را از هر گزندی به دور نگهدار، خدایا در خاوادههایی که اختلافات، خصومتها، کدورتها وجود دارد، به حق امام رضا علیهالسلام رضایتمندی را در آن خانوادهها حاکم بفرما. به روان پاک شهیدان، روح بلند حضرت امام خمینی (ره) صلواتی عنایت بفرمایید.