ولادت حضرت عبدالعظيم علیه السّلام عزيزالله عطاردي در كتاب زندگاني حضرت عبدالعظيم علیه السّلام مي نويسد : از تاريخ ولادت حضرت عبدالعظيم علیه السّلام اطلاعي در دست نيست و در مصادر ترجمه او از اين موضوع ذكري به ميان نيامده ، ما هرچه در اين مورد تحقيق كرديم به اين مطلب برنخورديم ، ولي آنچه مسلم است وي در زمان حضرت موسي بن جعفر علیه السّلام حيات داشته است . يكي از فضلاي معاصر در رساله اي كه در شرح زندگي حضرت عبدالعظيم علیه السّلام به نگارش درآورده مي گويد : عبدالعظبم حسني در سال 202 هجري متولد شده ، ولي مأخذ گفتار خود را ذكر نكرده است . اين گفته مدرك درستي ندارد ، زيرا حضرت عبدالعظيم علیه السّلام راوي هشام بن حكم است . و او در سال 198 درگذشته . حضرت عبدالعظيم علیه السّلام محضر مبارك حضرت رضا علیه السّلام را درك نموده و حال اين كه آن جناب در سال 203 به شهادت رسيده است . عمادزاده در جلد دوم كتاب زندگاني حضرت موسي بن جعفر علیه السّلام صفحه 390 مي نويسد : حضرت عبدالعظيم علیه السّلام در اوايل سنه 200 هجري در مدينه متولد شده . نگارنده گويد : چون مدرك اين قول هم معلوم نيست بنابراين ما قضاوت را به عهده خوانندگان ارجمند مي گذاريم . بخش سوم : دوران زندگي حضرت عبدالعظيمعلیه السّلام حاوي چهار موضوع : 1- عرض عقيده حضرت عبدالعظيم علیه السّلام 2- علت آمدن حضرت عبدالعظيمعلیه السّلام در شهرري 3- تأليفات حضرت عبدالعظيم علیه السّلام 4- رواياتي از حضرت عبدالعظيم علیه السّلام 1- عرض عقيده حضرت عبدالعظيمعلیه السّلام به حضرت هادي علیه السّلام شيخ صدوق از حضرت عبدالعظيم علیه السّلام روايت مي كند كه فرمود : من نزد حضرت امام علي النقي علیه السّلام رفتم ، همين كه چشم آن حضرت به من افتاد فرمود : مرحبا بك . اي ابوالقاسم ! حقا كه تو ولي و دوست ما هستي . من گفتم : يابن رسول الله ! من مي خواهم عقيده و دينم را به شما عرضه كنم . چنانچه اين عقيده و دين من بر حق باشد بر آن باقي بمانم تا آن موقعي كه خدا را ملاقات نمايم ؟ حضرت امام عل النقي علیه السّلام به من فرمود : بگو! من گفتم : عقيده من بر اين است : حقا كه خداي تبارك و تعالي يكي است ، چيزي مثل او نيست ، از حد ابطال و تشبيه خارج است ، خدا جسم ، صورت ، عرض و جوهر نيست ، بلكه آفريننده اجسام و صورتها و خالق اعراض و جواهر ، مربي و مالك و برقراركننده و ايجادكننده هر چيزي است . عقيده من اين است كه حضرت محمد (ص) بنده و رسول خدا است ، خاتم پيغمبران است و تا روز قيامت پيغمبر بعد از او نخواهد بود ، شريعت آن حضرت آخرين شريعت است و تا روز قيامت شريعتي بعد از شريعت آن بزرگوار نخواهد بود . عقيده من اين است كه امام و خليفه و وصي بعد از آن پيغمبر اكرم حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب علیه السّلام است و بعد از آن بزرگوار : حسن ، حسين ، علي بن الحسين ، محمدبن علي ، جعفربن محمد ، موسي بن جعفر ، علي بن موسي ، محمدبن علي و تو خلفاي پيغمبر هستيد . در همين موقع بود كه امام علي النقي علیه السّلام فرمود : بعد از من پسرم حسن امام است ، مردم نسبت به خليفه بعد از حسن چه خواهند كرد ؟! گفتم : از چه لحاظ ؟ فرمود : از اين لحاظ كه او ديده نخواهد شد و حلال نيست كه نام او را ببرند تا آن موقعي كه خروج كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد آن طور كه پر از ظلم و ستم شده باشد . گفتم : من هم اقرار كردم و مي گويم : دوست آنان دوست خدا و دشمن آنان دشمن خدا است . طاعت ايشان طاعت خدا و نافرماني ايشان نافرماني خدا خواهد بود . عقيده من اين است كه معراج پيغمبر اكرم ، سؤال در قبر ، بهشت ، جهنم ، صراط و ميزان بر حق است . قيامت خواهد آمد و ترديد در آن نخواهد . هر كسي كه در قبر باشد خدا او را برانگيخته خواهد كرد . عقيده من اين است كه فرائض (يعني واجبات) بعد از ولايت علي و فرزندانش عبارتند از : نماز ، روزه ، زكات ، حج ، جهاد ، امر به معروف و نهي از منكر. امام علي النقي علیه السّلام به حضرت عبدالعظيم علیه السّلام فرمود : به خدا قسم اين همان ديني است كه خدا براي بندگانش پسنديده است ، خدا تو را در دنيا و آخرت به قول ثابت نگاه دارد . 2- علت آمدن حضرت عبدالعظيم علیه السّلام به شهرري راجع به اين كه عبدالعظيم علیه السّلام در چه زماني و مكاني با امام علي النقي علیه السّلام ملاقات كرد . و عقائد خود را به عرض آن حضرت رسانيده است اطلاعي در دست نويسندگان نيست ولي بعضي اين احتمال را مي دهند كه اين ملاقات و عرض عقيده در سامرا اتفاق افتاده باشد . بنابراين كه اين عرض عقيده در سامراء بوده است ، از قرائن معلوم است كه چون حضرت امام علي النقي علیه السّلام در حبس نظر بوده و در موقعي كه حضرت عبدالعظيم علیه السّلام عقائد خود را به عرض آن حضرت رسانده و آن بزرگوار را با پدران و فرزندانش امام بر حق و مفترض الطاعه مي دانسته مأمورين خليفه عقائد و گفته هاي حضرت عبدالعظيم علیه السّلام را براي خليفه نقل مي كردند. لذا خليفه كه متوكل بود. دستور توقيف و بازداشت حضرت عبدالعظيم علیه السّلام را صادر كرد . وقتي حضرت عبدالعظيم علیه السّلام از فكر و تصميم دستگاه خليفه اطلاع يافت و فهميد كه مأمورين خليفه در تعقيب و دستگيري او مي كوشند لذا از دست آنان فراري و متواري گرديد، خود را در شهرها و قريه ها و قصبات از انظار پنهان مي كرد و در انجمن و مساجد و محافل عمومي شركت نمي كرد ،در همين حال كه به طور پنهاني در گردش بود وارد شهر ري شد . عمادزاده در جلد دوم زندگاني حضرت موسي بن جعفر علیه السّلام صفحه 390 مي نويسد : حضرت عبدالعظيمعلیه السّلام در سنه 250 هجري از سامراء به طرف ايران هجرت كرد . نگارنده گويد : چون براي اين قول مأخذ و مدركي نقل نشده لذا قضاوت را به عهده خوانندگان محترم مي گذاريم . موقعي كه حضرت عبدالعظيمعلیه السّلام وارد شهرري گرديد در منزل يكي از شيعيان مسكن گرفت ، در آنجا مخفيانه به سر مي برد ، بسيار احتياط مي كرد ، هيمن كه شيعيان اين شهر از ورود آن حضرت باخبر شدند مخفيانه با آن بزرگوار آمد و رفت مي نمودند . حضرت عبدالعظيم علیه السّلام در اين محل و در ميان شيعيان اهل بيت موقر و محترم بود و آنان مسائل شرعيه و احكام دين خود را از آن حضرت مي پرسيدند . از حديث ابوحماد رازي از حضرت هادي معلوم مي شود حضرت عبدالعظيم علیه السّلام در اين شهر مصدر امور شرعي بوده واز امام هادي علیه السّلام هم اجازه داشته است . علامه مجلسي در مزار بحار از برقي روايت مي كند كه حضرت عبدالعظيم علیه السّلام در شهر ري در منزل يكي از شيعيان در سردابي منزل كرده بود ، روزها روزه مي گرفت و شبها به عبادت خدا مشغول بود . گاهي به طور مخفيانه به زيارت آن قبري كه فعلاً مقابل قبر خود آن حضرت قرار دارد مي رفت و مي فرمود : اين قبر يكي از فرزندان حضرت موسي بن جعفر علیه السّلام است و ظاهراً منظور آن حضرت همين قبر حمزه بن موسي بن جعفر بوده است
نگرشی کوتاه درباره شخصیت سیّدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام
امامزاده لازم التعظیم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام که نسب شریفش به چهار واسطه به سبط جلیل حضرت خیرالوری امام حسن مجتبی علیه السّلام منتهی میشود بدین طریق عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زیدبن الحسن بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام و قبر شریفش در ری معلوم و مشهور و ملاذ و معاز عامة مخلوقست و علوّ مقام و جلالت شأن آن حضرت اظهر من الشمس است چه آن جناب بعلاوه آنکه از دودمان حضرت خاتم النبیین است از اکابر محدّثین و اعاظم علماء و زهّاد و عبّاد و صاحب ورع و تقوی است و از اصحاب حضرت جواد و حضرت هادی علیهماالسّلام است و نهایت توسّل و انقطاع بخدمت ایشان داشته و احادیث بسیار از ایشان روایت کرده و اوست صاحب کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السّلام و کتاب یوم و لیله و اوست که دین خود را بر امام زمانش حضرت هادی علیه السّلام عرض کرد و حضرت تصدیق او نمود و فرمود : یا اباالقاسم هذا و الله دین الله الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فی الدنیا و الاخره و صاحب بن عبّاد رسالة مختصره در احوال آن جناب نوشته که شیخ ما مرحوم ثقه الاسلام نوری در خاتمة مستدرک آن را نقل فرموده و در آنجا و در رجال شیخ نجاشی است .
که حضرت عبدالعظیم از سلطان زمان خویش ترسید و گریخت و در شهرها گردش میکرد بعنوان آنکه قاصد و پیک است تا به ری آمد و مخفی شد در ساربانان و به روایت نجاشی در سردابی درخانة مردی از شیعیان در سکه الموالی و در آنجا عبادت خدا میکرد و روزها روزه می داشت و شبها به نماز می ایستاد و پنهان بیرون می آمد و زیارت میکرد قبری را که در مقابل قبر اوست و راه در میان است و می گفت: این قبر مردی از فرزندان حضرت امام موسی علیه السّلام است و پیوسته در آنجا می بود و یک و دو از شیعه خبر می شدند از احوال او تا آنکه اکثر مردم ری او را شناختند پس شخصی از شیعه حضرت رسالت پناه را در خواب دید که فرمود مردی از فرزندان مرا از سکه الموالی برخواهند داشت و مدفون خواهند کرد نزد درخت سیب در باغ عبدالجبارین عبدالوهاب و اشاره کرد به همان مکان که در آنجا مدفون شد پس آن شخص رفت که آن درخت و مکان را از صاحب باغ بخرد صاحب باغ گفت که از برای چه میخری این درخت و جای آن را ، آن شخص خواب خود را نقل کرد صاحب باغ گفت من نیز چنین خواب دیده ام و موضع این درخت را با جمیع باغ وقف کرده ام بر آن سید و سایر شیعیان که در آنجا مرده های خود را دفن کنند پس عبدالعظیم بیمار شد و به رحمت ایزدی واصل گشت چون او را برهنه کردند که غسل بدهند در جیبش رقعه ای یافتند که در آنجا نسب شریف خود را نوشته بود که منم ابوالقاسم عبدالعظیم پسر عبدالله پسر علی پسر حسن پسر زید پسر امام حسن پسر علی بن ابی طالب علیهم السّلام و نیز صاحب بن عباد در وصف علم عبدالعظیم گفته که روایت کرده ابوتراب رویانی که گفت شنیدم از ابوحماد رازی که می گفت وارد شدم بر حضرت امام علی نقی علیه السّلام در سر من رای پس سؤال کردم از آن حضرت جمله ای از مسائل حلال و حرام خود و جواب فرمود مسائل مرا پس زمانی که وداع کردم با آن حضرت برای بیرون آمدن از آنجا به من فرمود ای حماد هرگاه مشکل شد بر تو چیزی از امور دینت در ناحیة خود یعنی در بلد ری پس سؤال کن آن را از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی و سلام مرا به او برسان و محقّق داماد در کتاب رواشح گفته که احادیث بسیار در فضیلت زیارت عبدالعظیم علیه السّلام روایت شده و وارد شده که هر که زیارت کند قبر او را بهشت بر او واجب شود شیخ شهید ثانی (ره) در حواشی خلاصه همین روایت را از بعضی نسابین نقل فرموده و ابن بابویه و ابن قولویه به سند معتبر روایت کرده اند که مردی از اهل ری بخدمت حضرت امام علی نقی علیه السّلام رفت . حضرت از او پرسید که کجا بودی عرض کرد که به زیارت امام حسین علیه السّلام رفته بودم فرمود که اگر زیارت میکردی قبر عبدالعظیم را که نزد شما است هر آینه مثل کسی بودی که زیارت امام حسین علیه السّلام کرده باشد . علماء از برای آن بزرگوار زیارتی نقل کرده اند مگر آنکه فخرالمحقّقین آقا جمال الدّین در مزار خود زیارت حضرت را به نحوی که در مفاتیح ذکر شده مناسب دیده است . (مفاتیح الجنان ص 1309)
با آنکه جوّ اختناق و ستم دوران عبدالعظیم ، امکان استفاده از امام را بسیار محدود می ساخت . در عین حال برخی از مشتاقان معارف قرآن و اهل بیت علیه السّلام توانستند به قدر ظرفیت خویش از حضرت امام هادی علیه السّلام کسب فیض نمایند و به مراتب عالی ایمان و معرفت نائل شوند . شیخ طوسی 185 نفر از کسانی را که از امام هادی علیه السّلام روایت کرده اند نام می برد که در میان آنها چهره های درخشان بچشم می خورند و ما ذیلاً برخی را به اختصار به رشته تحریر در می آوریم .
حضرت عبدالعظیم حسنی از بزرگان ، راویان و دانشمندان بود و در زهد و تقوی مقام والایی داشت ، برخی از اصحاب بزرگ امام ششم و هفتم و هشتم علیهم السّلام او را درک کرده بودند و خود از شاگردان و راویان نام آور امام جواد و امام هادی علیهم السّلام محسوب می شدند . ابوحمّاد رازی می گوید :
خدمت امام هادی علیه السّلام شرفیاب شدم و مسائلی پرسیدم ، هنگامی که خواستم از خدمت امام مرخّص شوم ، فرمودند ، هر وقت مشکلی برایت پیش آمد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا نیز به او برسان .
صاحب بن عبّاد می گوید : عبدالعظیم حسنی در امور دین آگاه و به مسائل مذهبی و احکام قرآن کاملاً آشنا بود . در مدارج ایمان و معرفت بدان جایگاه رسید که امام هادی علیه السّلام به او فرمود : « تو از دوستان حقیقی مائی » .
یک بار عقاید خویش را به امام عرضه داشت ، و امام هادی علیه السّلام عقاید او را تصدیق فرمود ، چنانکه خود می گوید : بر مولای خود امام هادی علیه السّلام وارد شدم ، چون نظرش بر من افتاد ، فرمود : مرحبا بر تو ای ابوالقاسم ! تو براستی دوست مایی . عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ، می خواهم دینم را به شما عرضه دارم چنانکه مورد رضایت شما بود بر آن ثابت قدم باشم تا خدای متعال را ملاقات کنم . فرمود : بگو . عرض کردم : اعتقاد من آن است که خدای تبارک و تعالی یکتاست و هیچ چیز شبیه او نیست ، و او از «ابطال» و «تشبیه» بیرون است (ابطال : یعنی خدا را هیچ انگاشتن ، و تشبیه : یعنی او را با مخلوقات شبیه و همانند دانستن) و خدای متعال نه «جسم» است و نه «صورت» و نه «عرض» و نه «جوهر» ، بلکه او پدیدآورندة اجسام و صورتگر صورتها و آفریدگار اعراض و جواهر و مربّی و مالک و قراردهنده و پدیدآورندة هر چیز است ، و معتقدم که « محمّد صلّی الله علیه و آله » بنده و پیامبر او و آخرین سفیر الهی است و تا قیامت پیامبری نخواهد آمد . و معتقدم امام و جانشین و سرپرست پس از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و سپس حسن و بعد حسین ، علی بن الحسین ، محمد بن علی ، جعفربن محمد ، موسی بن جعفر ، علی بن موسی ، محمد بن علی و آنگاه تو مولای من هستی . امام فرمود : بعد از من فرزندم « حسن» امام است . پس مردم را نسبت به فرزند حسن چگونه می بینی؟ عرض کردم : مولای من مگر او چگونه است ؟ فرمود : زیرا شخص او دیده نمی شود و بردن نامش جایز نیست تا آنگاه که قیام کند، و زمین را از عدل و داد پر می سازد همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد . آنگاه گفتم : و اعتراف می کنم که دوست آنان دوست خدا و دشمن آنان دشمن خداست ، و اطاعت از آنان اطاعت خدا و نافرمانی آنان نافرمانی خداست . معتقدم : معراج ، سؤال و جواب در قبر ، بهشت ، دوزخ ، صراط و میزان ، درست و برحق است و روز قیامت آمدنی است و هیچ تردیدی در آن نیست و خداوند مردگان را زنده می کند و معتقدیم واجبات دین پس از ولایت ، نماز ، زکات ، روزه ، حج ، جهاد ، امر به معروف ونهی از منکر است .
امام فرمود : ای ابوالقاسم ، به خدا سوگند این همان دینی است که خدای متعال برای بندگانش پسندیده است ، بر آن ثابت باش . خداوند ترا در دنیا و آخرت بر گفتار ثابت ، استوار بدارد .
آنطور که از تاریخ و روایات بر می آید حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مورد تعقیب حکومت وفت قرار می گیرد و برای مصونیت از خطر به ایران می آید و در شهر ری پنهان می شود .
وفات حضرت عبدالعظیم در دوران امامت هادی علیه السّلام بوده است ، و اوج شخصیت الهی آن بزرگوار را در روایتی که «محمد بن یحیی عطار» نقل می کند باید دید . حضرت عبدالعظیم از موفّق ترین علماء و راویان شیعه در زمان ائمه علیهم السّلام محسوب می شود ، آن گرامی از جمله مؤلفان نیز بوده و نقل می کنند کتابی درباره خطبه های امیرالمؤمنین علیه السّلام و کتاب دیگری به نام « یوم و لیله » نوشته است.
شخصیت حضرت عبدالعظیم در نظر امامان(ع) و عالمان بزرگ شیعه
عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زیدبن حسن بن على بن ابى طالب علیه السلام، صاحب كتاب «خطب امیرالمؤمنین» و «الیوم و اللیلة»، مشهور به حضرت عبدالعظیم و شاه عبدالعظیم، از سادات حسنى و از بزرگان این خاندان، و مورد احترام امامان عصر خود و از راویان موثق است.
سید عبدالعظیم حسنى مورد احترام امامان عصر خویش بوده است و عالمان انساب و تذكره نویسان در طول زمان او را به جلالت قدر ستودهاند. و روایتها از او در كتابهاى علماى شیعه آمده است؛ از جمله، روایتى كه از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام در بیان (الذین یستمعون القول فیتَّبعُون أحسنه) در كافى است
مقام او نزد ائمه اطهار
آنچه جلالت قدر این بزرگوار و امامزاده عالى مقدار را هر چه بیشتر آشكار مىسازد، و عظمت مقام او را نشان مىدهد، فرموده امام عصر اوست دربارهاش و همین سخنان است كه دانشمندان علم رجال را به تكریم او واداشته است.
فرمایش امام هادى علیه السلام درباره وى
ابوتراب رویانى از ابوحماد رازى آرد كه بر على بن محمد (ع) در «سُرّ مَنْ راى» درآمدم، و او را از مسائل حلال و حرام پرسیدم و مرا پاسخ گفت. چون او را وداع گفتم فرمود:
«حماد! اگر براى تو مشكلى در دین پیش آید، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان.»
همچنین این امام بزرگوار درباره او دعا كرده و دین او را درست خواند. صدوق به اسناد خود از وى نویسد:
بر امام خویش على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام درآمدم. چون مرا دید فرمود: «مرحبا بر تو اى ابوالقاسم! تو به حق دوست مایى.» گفتم: «پسر رسول خدا! مىخواهم دین خود را بر تو عرضه كنم تا اگر پسندیده است بر آن ثابت بمانم تا خدا را دیدار كنم.» فرمود: «بگو!» و چون عقیده خویش عرضه كردم امام فرمود: «ابوالقاسم؛ به خدا این دین خداست كه آن را براى بندگانش پسندیده است. بر آن پایدار باش. خدایت در دنیا و آخرت بر آن پایدار بدارد.»
نیز صدوق آورده است كه مردى بر ابوالحسن على بن محمدهادى علیهماالسلام درآمد. امام از او پرسید كجا بودى؟ گفت به زیارت حسین علیه السلام رفته بودم. فرمود: «اگر قبر عبدالعظیم را كه نزد شماست زیارت مىكردى، چون كسى بودى كه قبر حسین علیه السلام را زیارت كرده است.» (قابل ذکر است که شاید این روایت فقط در مورد آن فرد بوده است نه در همه موارد(
نظر دانشمندان شیعه درباره او
* سده چهارم هجرى
1صدوق، محمدبن على بن حسین بن موسى بن بابویه (م 381 ه* .ق.) كتابى درباره این بزرگوار به نام «اخبار عبدالعظیم» دارد كه در آن خبرهاى روایت شده از او را آورده است. وى درباره عبدالعظیم نوشته است: عابد، پارسا و مرضى بود
2صاحب، اسماعیل بن عبّاد، ادیب و دانشمند معروف (متوفاى 385 ه* .ق.)، وزیر مؤیدالدوله و فخرالدوله دیلمى، مشهور به صاحب بن عبّاد، به تقاضاى شخصى، رسالهاى در نسب این بزرگوار نوشته و در ضمن آن چنین آورده است:
پارسا و دین دار و عابد و شناخته به امانت و صدق لهجت بود، و عالم به امور دین، و قائل به توحید و عدل، و روایت بسیار از او نقل است. از ابوجعفر محمدبن على بن موسى علیهم السلام و پدرش ابوالحسن صاحب عسكر علیه السلام روایت كند و آن دو امام را براى او نامههاست.
3ابونصر [سهل بن عبدالله] بخارى مؤلف كتاب «سرالانساب» كه به نقل مؤلف الذریعه از دانشمندان سده چهارم هجرى است، او را به زهد و علم ستوده و گوید در رى، در مسجد شجره مدفون است.
* سده پنجم هجرى
1) علم الهدى و التّقى سیدمرتضى(م 436 ه* .ق.) وى را با صفتهاى «سید پارسا، عالم، زاهد، بلند مرتبت، بزرگ منزلت» ستوده و نویسد:
از امامان؛ امام جواد، امام هادى و امام عسكرى ـ علیهم السلام ـ را درك كرد و شیعه از حدیثها و روایتهاى او تاكنون بهره برده است
2) دانشمند رجالى مشهور ابوالعباس احمدبن على بن احمدبن عباس معروف به نجاشى(م ـ 450 ه* .ق.) در كتاب رجال خود داستان آمدن این سید بزرگوار را به رى و مخفى زیستن و به عبادت پرداختن او را آورده است. سپس سلسله روایت خود را از وى از طریق احمدبن على تا به ابوتراب رویانى مىآورد و مىنویسد: عبدالعظیم بن عبدالله، همه روایتهاى خود را براى ما حدیث كرد
3) شیخ الطائفه محمدبن الحسن الطوسى (م 460 ه* .ق.) نویسد: عابد، پارسا و مرضى بود.
4) سید عالم نسب دان ابواسماعیل ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن على شاعر، صاحب كتاب «منتقلة الطالبیه»[20]، در زمره طالبیانى كه به رى آمدهاند درباره عبدالعظیم نویسد:
ابوالقاسم، عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زید، محدث و زاهد بود. او را مشهدى است در شجره رى و قبر او زیارت كنند. مادر او ام ولد است.
* سده هفتم
در كتاب «الشجرة المباركة فى الانساب الطالبیة» كه آن را از امام فخر رازى دانستهاند آمده است:
عبدالعظیم در رى كشته شد و مزار او بدان جا معروف و مشهور است.
آنچه در باب كشته شدن حضرت عبدالعظیم در این كتاب(منسوب به امام فخر) آمده، در كتابهاى دیگر نیست. تنها مؤلف «جنة النعیم» نویسد:
بناءً على هذا استبعادى نمىرود كه حضرت عبدالعظیم به امر سلطان جائر و خلیفه معاصر مقتول شده باشد و این بعد از اجتماع شیعیان و محبین و نشر احوال و فضایل و مآثر شریفش بوده است
ولى آیا كتاب «الشجرة المباركة» از فخر رازى است؟ چنانكه مصحح محترم در مقدمه كتاب نوشتهاند، هیچ كس از تذكره نویسان، چنین كتابی را در شمار تألیفات فخر رازى نیاورده است.
* سده هشتم
1) تقى الدین، حسن بن على بن داود حلّى؛ [مرحوم سید جلال الدین محدث نویسد:
وى ظاهراً متوفى در نیمه اول سده هشتم هجرى است چه كتاب خود را در هفتصد و هفت به پایان رسانیده است
تقى الدین درباره او نویسد:
ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب، عابدى پارسا و پسندیده بود
2) حسن بن یوسف بن على بن مطهّر معروف به علامه حلى (م 726 ه* .ق.) در كتاب «خلاصه» درباره او گوید:
عالم، عابد و پارسا بود و او را حكایتى است كه دلالت بر حسن حال او كند و ما آن حكایت را در كتاب كبیر آوردهایم.
مؤلف «روضات» نویسد:
شاید مقصود از حكایت، داستان عرض دین است بر امام عصر خویش.
* سده نهم
1) مؤلف كتاب «عمدة الطالب»، سید احمد بن على داودى حسنى (م 828 ه* .ق.) نویسد:
از عبدالله بن على شدید، عبدالعظیم متولد شد. سیدى زاهد كه در مسجد شجره رى مدفون است و قبر او را زیارت كنند و فرزند او محمد است و محمد را اولادى نبود.
و هم این مؤلف در كتابى دیگر نویسد:
و نسل على الشدید بن الحسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب (علیه السلام) از عبدالله بن على است و نسل عبدالله از احمدبن عبدالله و عبدالعظیم و حسن... و عبدالعظیم زاهدى بزرگ بود و پسر او محمد نیز
* سده یازدهم
1) محمد باقر بن محمد استرآبادى مشهور به میرداماد (م 1041)؛ وى در «الرواشح السماویة» گفته است:
از سخنان ذایع شایع این است كه طریق روایت از جهت ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله حسنى، مدفون به مشهد شجره رى ـ رضى الله تعالى عنه و أرضاه ـ حسن است، چه او ممدوح است و نصى بر توثیق او نیست. لیكن در نظر من، ناقد بصیر و متبصر خبیر این نظر را مستهجن و قبیح مىشمارد و اگر درباره او جز حدیث عرض دین و حقیقت معرفت او و فرموده امام هادى ابوالحسن ثالث علیه السلام كه «تو به حق دوست مایى» و نسب شریف وى كه از سلاله نبوت است نبود، او را كفایت مى كرد.
مرحوم نورى نویسد:
محقق داماد در «رواشح» در شرح حال و در فضل زیارت او روایتهاى متضافره آورده؛ از جمله این كه كسى كه او را زیارت كند بهشت براى او واجب است
* سده دوازدهم
1) شیخ محمد بن حسن حر عاملى (م 1104) مؤلف كتاب «وسائل الشیعه» نویسد:
ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیه السلام، عابد و پارسا بود و او را حكایتى است كه دلالت بر حسن حال او كند. ابن بابویه گفته است او مرضى بود. علامه و نجاشى نیز چنان گفتهاند. صدوق در «ثواب الاعمال» آورده است كه زیارت او چون زیارت حسین علیه السلام است.
2) علامه مجلسى (م: 1110 ه* .ق.) ذیل عنوان «فضل زیارت عبدالعظیم» روایت منقول از امام هادى علیهالسلام را كه زیارت عبدالعظیم برابر زیارت حسین علیه السلام است از «ثواب الاعمال» صدوق و «كامل الزیارات» و نیز داستان در آمدن او را به رى تا به خاك سپرده شدنش در باغ عبدالجبار نقل كرده است.
3) محمدبن على اردبیلى (تاریخ ولادت و وفات او به تحقیق معلوم نیست و چون اجازه مجلسى براى او در سال 1098 صادر شده پس مىتوان او را از علماى سده یازدهم و متوفاى سده دوازدهم به شمار آورد)
اردبیلى درباره عبدالعظیم نویسد:
عبدالعظیم بن عبدالله حسن علوى ... عابد و پارسا بود و او را حكایتى است كه بر نیكویى او دلالت كند (سپس همان روایتى را كه مردى از اهل رى نقل كند آورده است.)
* سده سیزدهم
1) محمدبن اسماعیل حائرى (م 1215 ه* .ق.) در كتاب «منتهى المقال فى علم الرجال» درباره او نویسد:
او راست كتاب «خطب امیرالمؤمنین.»[ع] وى مردى عابد و پارسا بود.
* سده چهاردهم
1)حاج میرزا ابوالقاسم نراقى مؤلف كتاب «شعب المقال فى احوال الرجال» نویسد:
ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب ثقهاى جلیلالقدر بود. گریزان از سلطان به رى درآمد و در آنجا بمُرد و به خاك سپرده شد. امام هادى علیه السلام به بعضی از اصحاب خود فرمود: اگر قبر عبدالعظیم را زیارت مىكردى چون كسى بودى كه حسین بن على علیه السلام را زیارت كرده است.
2 و 3) سخن حاجى حسین محدث نورى (م 1320 ه* .) و نیز سخن سیدمحمد باقر خوانسارى، صاحب روضات (م 1313 ه* .) درباره او، ذیل سده یازدهم نقل شد
مفصلترین و جامعترین شرحى كه تاكنون درباره طبقه او در میان راویان و روایتهاى رسیده از او دیدهام به شرحى است كه استاد معظم حضرت آیة الله خویى در مجلد دهم از «معجم رجال الحدیث» از صفحه 46 تا 51 و از 407 تا 408 آورده و پس از او آنچه در «قاموس الرجال» است
بالجمله از آنچه این عالمان بزرگوار در طول هزار سال و بیشتر نوشتهاند و آنچه امام عصر وى درباره او فرموده است، وثاقت و بلكه جلالت قدر و بزرگى شأن او معلوم مىگردد.
پینوشتها:
جنة النعیم والعیش السلیم، المولى باقر بن اسماعیل اللمازندرانى (م 1313 ه* .) ص 124 چاپ سنگى تهران.
من لایحضره الفقیه، ج 2،
روضات الجنّات، محمدباقر الخوانسارى، ج 4
- قاموس الرجال، التسترى، ج 5،
- اصول كافى، ج1، ص392. براى اطلاع از مجموع روایتهاى رسیده از وى به «معجم رجال الحدیث» مراجعه شود.- رساله صاحب بن عباد به نقل رى باستان، حسین كریمان، ج 1، ص 356/ روضات، ج 4، ص 208.
منبع: فصلنامه علوم حدیث، شماره 1. - "دكتر سیّدجعفر شهیدى"