ولادت
آل آشتيانى از ديرباز خاندان علم و فضيلت و مرجع امور دينى مردم در آشتيان بوده اند. «ميرزا محمد» جد ميرزا حسن از كاتبان و منشيان بوده است و «آقا ميرزا جعفر» پدر ميرزاى آشتيانى، عالمى مشهور در منطقه آشتيان به شمار مى آمده است. اعتماد السلطنه از او به عنوان «مجتهد آشتيانى» ياد كرده و علامه آقا بزرگ تهرانى درباره وى می گويد: «كان من اعاظم العلماء المروجين في آشتيان».
در چنين خانواده اى در دارالمؤمنين آشتيان كودكى پا به عرصه حيات گذاشت كه نام او را محمدحسن گذاشتند. اكثر مورخين سال 1248 ه.ق را سال تولد او نوشته اند و برخى نيز 1243 ه.ق را ذكر كرده اند. هنوز سه سال از تولد اين كودك نگذشته بود كه پدر دانشمندش دار فانى را وداع گفت. وقتى به سنين رشد رسيد مادر پرهيزگارش براى او معلم قرآن و استاد خط گرفت و او مقدمات علوم را در زادگاه فراگرفت. وقتى به سن سيزده سالگى رسيد مادرش تصميم گرفت او را به بروجرد كه در آن زمان از مراكز علمى به شمار مى رفت بفرستد. محمدحسن براى خوشه چينى از محضر دانشمندان اين حوزه در حالى كه هنوز كودكى خردسال بود راهى بروجرد شد و از محضر دو نفر بسيار استفاده كرد .
1 ـ علامه مولى اسداللّه بروجردى .
2 ـ علامه سيد شفيع جاپلقى .
آشتيانى در محضر اين دو دانشمند مدت چهار سال به تحصيل پرداخت و ضمناً خود در اين حوزه به تدريس ادبيات و معانى و بيان مشغول بود.
هجرت به عتبات عاليات
پس از چند سال اقامت در بروجرد ديگر طبع بلند و ذهن جستجوگر او قانع نمى شد، لذا تصميم گرفت براى استفاده از مركز علم و تقوى تحت شعاع انوار تابناك بارگاه منور مولى الموحدين اميرالمؤمنين عليه السلام راهى عتبات عاليات بشود. ايشان در حالى كه با فقر و نادارى دست و پنجه نرم می كرد و از هر نوع وسيله سفر محروم بود قدم به راه گذاشت. حتى نوشته اند از آسيب حيوانات نيز در طول راه بى نصيب نبود. در بدو ورود به نجف اشرف مورد پذيرايى پيرمردى از همشهريان به نام شيخ على نقى آشتيانى واقع شد و در منزل وى اقامت كرد.
اساتيد آيت اللّه آشتيانى در نجف اشرف عبارت اند از:
1 ـ علامه شيخ محسن بن حنفر(م 1270 ق)
2 ـ علامه شيخ محمد حسن صاحب جواهر (م 1266 ق)
3 ـ استاد اعظم شيخ مرتضى انصارى (م 1281 ق)
ميرزاى آشتيانى از همان بدو ورود به نجف در درس استاد اخيرالذكر در مسجد هندى شركت مى كرد ولى چون از بيشتر حاضرين كم سن و سال تر بود معمولاً خود را از نظر ديگران مخفى می كرد تا اين كه روزی به مناسبتى اظهار نظر کرد و استاد از كلام او تعجب نمود، از نام و شهرتش پرسيد و او را به نزديك منبر فراخواند و بعد از درس او را به خانه برد و پس از مدتى آشتيانى از نزديك ترين شاگردان شيخ انصارى به شمار مى رفت.
ايشان تا پايان عمر شيخ انصارى در نجف ماند و از محضرش استفاده كرد و زمانى كه در 18 جمادى الثانى 1381 ق غم سنگين درگذشت استاد اعظم ، حوزه نجف را فراگرفت و شاگردان ميرزا شيخ در منزل ميرزاى رشتى گردآمدند، آشتيانى نقش بسزايى در تثبيت مرجعيت و زعامت ميرزا حسن شيرازى داشت.
در سال 1282 ق ميرزاى آشتيانى به ايران بازگشت و در تهران مقيم شد و حوزه تدريس برقرار كرد. حضور ايشان در حوزه تهران به زودى باعث گردآمدن جويندگان علم و دانش گرديد.
حضور ميرزا در تهران كم كم زمينه نفوذ و قدرت معنوى او را در سراسر كشور فراهم نمود و رياست روحانى ايران به وى منتهى شد. خانه او مرجع مراجعات و حل و فصل امور گرديد. همه احكام از اين خانه صادر می شد و پاى قباله ها و اسناد را مهر و امضاى او اعتبار می بخشيد. ميرزا حسن در زمان زعامت خود در تهران سفرى نيز به زادگاه خويش يعنى آشتيان كه در آن روز و شايد امروز هم ، شهرى با جغرافياى كوچك ولى تاريخى بلند بوده و هست داشته است.
از درخشان ترين برگهاى زندگى ميرزا حسن آشتيانى قدس سره رهبرى و هدايت نهضتى بود كه براى لغو امتياز خريد و فروش توتون و تنباكو به پا شد.
سه بار بازار تهران براى آشتيانى تعطيل شده است
چنانكه از بررسى زندگى آيت اللّه آشتيانى قدس سره برمى آيد مردم تهران و بازاريان پايتخت سه بار به احترام آن بزرگوار كار و كسب خود را تعطيل كرده اند. اولين بار در جريان جنبش تنباكو بود . ناصرالدين شاه پيغام داد كه يا حكم تحريم تنباكو را لغو نماييد ، يا يك چندى تهران را ترك كنيد و ميرزا جواب داد «نقض حكم ميرزا به هيچ وجه برايم ممكن نيست» و راه دوم يعنى خروج از پايتخت را انتخاب كرد كه در پى اين تصميم چنان حمايتى از وى در تهران به پا شد كه ناصرالدين شاه مكرر پيغام فرستاد كه از رفتن صرف نظر كنيد.
بار دومى كه بازار تهران به احترام آشتيانى تعطيل شد زمانى است كه او بعد از سفر حج و همچنين زيارت عتبات عاليات و ديدار با ميرزاى بزرگ شيرازى كه با استقبال با شكوه علما در سامرا همراه بود ، در پنجم جمادى الثانى 1312ه.ق به تهران بازگشت.
سومين و آخرين بار كه مردم تهران و علماى شهر از ميرزاى آشتيانى و بلكه از مقام علم و تقوى تجليل كردند ، روز جمعه 28 جمادى الاولى سال 1319 ه.ق بود. با انتشار خبر درگذشت پيشواى روحانى تهران ، سراسر شهر به حال تعطيل درآمد.
شاگردان و آثار
صاحب تذكره مدينة الادب نوشته است: «حدود 200 نفر در درس فقه و اصول او شركت می كردند» كه تنها به نام برخى از ايشان اشاره می كنيم:
1 ـ آيت اللّه حاج آقا حسين طباطبايى قمى (م 1366 ق).
2 ـ آيت اللّه حاج شيخ ابوالقاسم قمى (م 1353 ق).
3 ـ آيت اللّه حاج ميرزا محمد فيض قمى (م 1370 ق).
4 ـ آيت اللّه شيخ محمدعلى حائرى قمى (م 1358 ق).
5 ـ آيت اللّه شيخ محمد كبير قمى (م 1369 ق).
6 ـ آيت اللّه ميرزا محمدعلى شاه آبادى (م 1369 ق).
7 ـ آيت اللّه شيخ علی اكبر نهاوندى (م 1368 ق).
8 ـ آيت اللّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى ـ فرزند ارشد ايشان ـ (م 1366 ق).
9 ـ آيت اللّه حاج ميرزا احمد آشتيانى ـ فرزند كوچكتر ايشان ـ (م 1395 ق).
10 ـ آيت اللّه ملا رحمت اللّه كرمانى ـ صاحب حاشيه معروف بر رسائل ـ و بسيارى ديگر.
آثار مكتوب بجاى مانده از آن دانشمند بزرگ حدود 24 عنوان است كه دو اثر عمده ايشان اول كتاب سترگ بحرالفوائد في حاشية الفرائد می باشد. علامه آقابزرگ تهرانى درباره اين كتاب فرموده است: «بر رسائل نزديك به چهل حاشيه نوشته شده است كه حاشيه ميرزاى آشتيانى بهترين و سودمندترين آنهاست».
ديگر تأليف مهم ايشان القضاء والشهادات است. اين كتاب از بهترين آثار در موضوع خود است.
علامه سيد محمد تنكابنى درباره حالات معنوى ميرزاى آشتيانى نوشته است: «آن مرحوم مواظبت به طاعات و عبادات داشت و مداومت به نماز شب و زيارت عاشورا در همه عمر داشت و شبها زيارت جامعه كبيره را ترك نمى كرد...».
و فرزند دانشمندش آيت اللّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى درباره لحظات فوت پدر چنين فرموده است: «در موقع ارتحالش زيارت جامعه كبيره می خواند و مى گفت: من والاكم فقد والى اللّه و من عاداكم فقد عاداللّه من اتاكم نجى و من لم يأتكم هلك... در اين حال بود كه روحش به سوى مواليانش پرواز كرد...».