مقتضاى محبّت به جامعه انسانى. دشمنى با چنين عناصر خطرناك و كوتاه كردن دست آنها از تجاوز به حريم انسانيت است.
بر اين اساس. فلسفه دشمنى كردن براى خدا. مبارزه با موانع شكوفايى ارزش‏هاى انسانى و پاكسازى جامعه از عناصر ضدّ ارزشى است. اهمّيت اين مبارزه. نه تنها كمتر از تلاش براى ساماندهى جامعه مبتنى بر محبّت نيست. بلكه همپاى اين تلاش محسوب مى‏شود.

بُغض، ريشه در حُب دارد!

علاوه بر آنچه در چرايىِ دشمنى براى خدا ذكر شد. اصولاً بُغض (كين). ريشه در حُب (مهر) دارد و محبّت (مهرورزىِ) واقعى. هميشه با مَبغَضَت (كين‏ورزى) همراه است. انسان به هر چيزى علاقه پيدا كند. به طور طبيعى از ضدّ آن متنفّر مى‏گردد. انسان نمى‏تواند كسى را واقعاً دوست داشته باشد و دشمن او را دشمن ندارد. بغض نسبت به دشمنان. در حقيقت. يكى از روشن‏ترين دليل‏هاى واقعى بودن دوستى در مدعيانِ محبّت است. از اين رو. در متون اسلامى، «دشمنى براى خدا» در كنار «دوستى براى خدا». مورد توجّه و تأكيد است.