كردن او به اعمال خاصّى نيست ؛ بلكه تقدير خداوند در اين باره. به اين معناست كه خداوند. براى قدرت و توانايى انسان. حدّى قائل شده و به اندازه معيّنى به انسان. قدرت بخشيده است.
قضاى خداوند نيز به اين معناست كه خداوند به اين محدوديت. حكم كرده و آن را ايجاد نموده است. البتّه به كار بردن اين قدرت محدود نيز مشروط به اذن خداست. بنا بر اين اگر انسان معصيت كند، خداوند. مغلوب نمىشود ؛ چرا كه خود خداوند. قدرت معصيت را به انسان داده و در هنگام معصيت نيز تكويناً مانع صدور معصيت نشده است. هر چند تشريعاً و از طريق پيامبرانش به انسانها اعلام كرده است كه به معصيت. رضايت ندارد.
۲. تمسّك به توحيد اَفعالى
دليل ديگر طرفداران جبر از جمله اشعرى بر نظريّه جبر. توحيد اَفعالى خداوند است كه بر اساس آن. فاعل همه افعال. خداست. او در اين باره به اين آيه استدلال كرده است : (وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ؛ و خداوند، شما و كردارتان را آفريده است) ۱ و «كردارتان» را همه افعال انسانها دانسته است.
نقد دليل دوم
در مورد توحيد اَفعالى بايد گفت كه اگر توحيد اَفعالى. به معناى انجام شدن همه كارها (از جمله كارهاى اختيارى انسان و گناهان او) به وسيله خدا باشد، اين معنا همان جبر است و سخنى است نادرست.
معناى درست توحيد اَفعالى. اين است كه قدرت و توانايى انجام دادن همه افعال. از سوى خداست ؛ يعنى حتّى آن گاه كه انسان كارى اختيارى نيز انجام مىدهد. قدرت آن را از خدا دريافت كرده است. آيه ياد شده هم خطاب به بتپرستان است و «كردارتان». بتها هستند. نه افعال انسانها.
1.صافّات : آيه ۹۶.