همایش ملی طبیعت از نگاه قرآن و دانشمندان اسلامی -ایرانی،در یکم اسفند ماه 92 به همت و تلاش مرکز نجوم و علم نوین آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) برگزار گردید.
دکتر مهدی گلشنی استاد ممتاز فیزیک دانشگاه صنعتی شریف و چهرهی ماندگار ، زادهی 1317 هجری شمسی، اصفهان، فیزیکدان و نظریّهپرداز ایرانی، پژوهشگر، مترجم، استاد دانشگاه صنعتی شریف و عضو محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی است. او از بزرگترین و برگزیدگان همایشهای چهرههای ماندگار در عرصهی فیزیک و برندهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است. تحصیلات مقدّماتی را در زادگاه خویش اصفهان به پایان برد و بعد از عزیمت به تهران در سال 1339 موفّق به اخذ دانشنامهی لیسانس از دانشگاه تهران در رشتهی فیزیک شد. سپس به منظور ادامهی تحصیل رهسپار ایالات متّحدهی آمریکا شد و در سال 1348 هجری شمسی از دانشگاه برکلی آمریکا در رشتهی فیزیک با گرایش ذرّات بنیادی به درجهی دکتری نائل آمد. همزمان با اتمام تحصیل در آمریکا به ایران بازگشت و در دانشگاه صنعتی شریف با رتبهی استادیاری به تدریس پرداخت و در سال 1364 در همان دانشگاه به رتبهی استادی ارتقاء یافت. ایشان به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی تسلّط دارند و به هر سه زبان دارای تألیفات متعدّد هستند.
گذشته از دانش فیزیک که رشتهی تخصّصی ایشان است در عرصهی الهیّات و پژوهشهای دینی و نیز در زمینهی مطالعات تطبیقی میان دو حوزهی علم و دین صاحب نظر هستند. ایشان برگزیدهی همایش چهرههای ماندگار در عرصهی فیزیک و برندهی دو جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران هستند و در سال 1390 کتاب جشننامهی دکتر مهدی گلشنی به مناسبت بزرگداشت مقام علمی ایشان از سوی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران به چاپ رسید.
سخنرانی دکتر مهدی گلشنی :
به نزد آن که جانش در تجلّی است همه عالم کتاب حق تعالی است
از او هر عالمی چون سورهای خاص یکی چون فاتحه دیگر چواخلاص
در این ره انبیاء چون ساربانند دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سیّد ما گشته سالار هم او اوّل هم او آخر در این کار
-در ارتباط با طبیعت ما چه الهامهایی از قرآن میتوانیم بگیریم. چون صحبتهای متفاوتی شده، برداشتهای متفاوتی شده، افراطاً و تفریطاً و من میخواستم دیدگاه خود را عرض کنم. علوم طبیعت از راه ترجمه وارد جهان اسلام در نیمهی دوم قرن دوم هجری شد و به زودی هم رواج پیدا کرد، دانشمندان سترگی ظهور کردند. وقتی که نگاه میکنیم میبینیم نظر یک دانشمند بزرگ تاریخ علم مثل جرج سارتون این است که علّت پیشرفت علم و ظهور تمدّن اسلامی را باید حول توجّه دانشپژوهان مسلمان به قرآن تعبیر کرد. یعنی قرآن نقش محوری در پیشرفت علم در آنجا داشته است. مرحوم آیت الله مطهّری هم میفرمودند علی رغم اینکه ائمّهی ما به خلفای عبّاسی ایراد داشتند ولی یک مورد موثّق نداریم که در مورد ترجمهی متون ایراد گرفته باشند.
از امیر المؤمنین داریم «خُذُ الْعِلْم وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِكِين»، «الْعِلْمُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ»[1]، «فَخُذوهُ وَلو مِنْ أَيْدِي الْمُشْرِكِين». کلّی هم هست، «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ»[2] که از پیغمبر شیعه و سنّی روایت کردهاند کلّی است. شما در چین نمیروید الهیّات یاد بگیرید یا علوم دینی را یاد بگیرید، پس علم واقعاً کلّی است. این برداشتی است که دانشمندان کردهاند که مطالعهی طبیعت را عبادت تلقّی کردهاند. «وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»[3]. این عبارتی است که میبینید ....
- عيون أخبار الرضا، ج2، ص 66.
- مصباح الشریعه، ص 13.
- سورهی آل عمران، آیه 191.
ابوریحان در مقدّمهی یکی از کتابهای خود نقل میکند. الهامبخش آنها برای مطالعهی طبیعت این بود که مظاهر الهی در طبیعت راه خوبی برای شناخت آثار صنع الهی و عظمت جهان خلقت است، این برداشت آنها بود.
متأسّفانه این برداشت که در چند قرن اوّل هجری حاکم و رایج بود بعداً فراموش شد، علم برای آنها تقدّسی داشت به دلیل اینکه به منزلهی دریچهی ورودی به شناخت خداوند بود، هر چند اندک. این تقدّس دیگر الآن از بین رفته، علم بیشتر بُعد ثروتی و قدرتی و این چیزها در زمان ما پیدا کرده است. البتّه بزرگان علم جدید در اروپا هم افرادی نظیر لایبنیتز، نیوتون، بویل، دقیقاً همین برداشت نظیر ابوریحان و اینها را داشتند، یعنی مطالعهی طبیعت را عبادت خداوند تلقّی میکردند و تفکّر در صنع الهی را عبادت تلقّی میکردند. در قرآن که به مطالعهی طبیعت دعوت شده به طور رئوسوار من میخواستم چند نکته را عرض کنم که روی آن تأکید شده است. یکی مطالعهی مبدأ و تحوّل اشیاء. «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[1]، «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ »[2]، در زمین بگردید، پس تأمّل کنید، تفکّر کنید که خداوند چگونه خلقت را شروع کرد. هم بُعد تجربه است هم بعد تفکّر و نظریّهپردازی مطرح شده است. «يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت * وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَت»[3]، در همه این چطور خلق شده، این چگونه انجام شده، آن چگونه خلق شده است. اینها حکم به مطالعهی طبیعت است.
- سورهی یونس، آیه 101.
- سورهی عنکبوت، آیه 20.
- سورهی غاشیه، آیات 17 و 18.
پس یک بُعد قضیّه این است که گفته روی مبدأ اشیاء مطالعه کنید، تحوّل آن را مطالعه کنید و غیره. این یکی از ابعادی است که قرآن به آن اشاره کرده است. یک بعد دیگری که قرآن اشاره کرده استفادهی مشروع از مواهبی است که خداوند در طبیعت برای ما فراهم کرده، به عنوان نمونه «وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها»[1]. پس بنابراین گفته شده استفاده کنید ولی گفته شده که استفادهی مشروع کنید، فساد به پا نکنید. این صریحاً به ما گفته شده است. «وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدين»[2]. از علم سوء استفاده نکنید. از علم امروز و علم جدید حدّاکثر سوء استفاده شده، به طوری که شما میبینید پنج شش سال پیش یک فیسلوف بزرگ علم در انگلیس در مجلهی بیولوژیک و شیمی مقاله مینویسد و در این مقاله میگوید باید فلسفهی علم رایج را تغییر داد، عنوان مقاله این است که یک انقلابی در فلسفهی علم لازم است و بعد اشاره میکند میگوید 50 درصد از بودجهی پژوهشی در آمریکا و 30 درصد از بودجهی پژوهشی در انگلیس صرف ساختن وسایل نظامی میشود و حرف او این است بنابراین این استفادهی مشروع از علم نیست، ایراد یک فیلسوف علم همین است.
اینکه خداوند میفرماید فساد را دنبال نکنید بر حذر داشتن از سوء استفاده از علم است. مثلاً گفته شده «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزان»[3]، خداوند میزان قرار داده، «أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْميزان»، میزان را به هم نزنید، از آن تجاوز نکنید. این یک نکته. نکتهی دیگر اینکه در قرآن گفته شده که «كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا»[4] و گفته شده که «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً»[5]. جهان اسلام باید اعتلا داشته باشد و علم یک وسیلهی اعتلا است. بنابراین دنبال آن رفتن واقعاً واجب است و جامعهی اسلامی باید دنبال این باشد که «كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا» را تحقّق بخشد. به یاد دارم در حدود 30 سال پیش در پاکستان کنفرانسی بود مرحوم ضیاء الحق رئیس جمهور وقت پاکستان ترتیب داده بود تحت عنوان علم و تکنولوژی در سیاست اسلامی در قرن بیست و یکم. یکی از سخنرانها آنجا سخنرانی داشت، بعد یک خانم بلند شدند پرسیدند اگر واقعاً وضعیّت این است که شما میگویید و در قرآن این همه راجع به علم و اینها سفارش شده پس چرا ما در جهان اسلام اینقدر عقب هستیم؟ من بلافاصله بلند شدم و گفتم مشکل این است که ما به دستور قرآن عمل نمیکنیم، قرآن صریحاً میگوید «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ»، شروع خلقت را بروید تحقیق کنید، از راه تجربه، از راه تأمّل. ما چه زمانی این کار را انجام دادیم؟ کار ما فقط ترجمه از غرب است، فقط یک حاشیهی خیلی کوچکی بزنیم، دنبال نوآوری و نوپردازی و اینها هم نیستیم. در همان امتداد حدّاقل نوآوری کنیم.
قرآن صریحاً به ما میگوید اعتلای جامعهی اسلامی باید هدف باشد و بنابراین این یکی دیگر از پیامهایی است که از قرآن میگیریم. صریحاً میگوید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ»[6]، ابزار فراهم کنید که قوّت پیدا کنید که دشمنان خدا واقعاً بترسند. ما اینقدر ضعیف عمل میکنیم و از علم خود استفاده نمیکنیم، علم ما فقط حاشیهپردازی است که آن وقت به اکثر چیزها نیاز پیدا میکنیم، یک تحریم که پیش میآید ما را فلج میکند. بنابراین اینها الهامهایی است که باید از قرآن بگیریم که کاری انجام دهیم جامعهی اسلامی واقعاً خودکفا شود. امّا در قرآن یک الهام مهمّی که میتوانیم بگیریم معرفتشناسی است، یک عدّه دنبال این هستند که علم روز را با قرآن تطبیق دهند، به همین دلیل مثلاً میبینید در عصر شیخ محمّد عبدو میخواهند در مصر اشعهی ایکس را با جن تطبیق بدهند. آن عالم مصری ذرّه را که «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»[7]، ذرّه را با الکترون تطبیق میدهد، به عنوان اینکه الکترون کوچکترین ذرّه است. از کجا میدانید کوچکتر از الکترون در آینده پیدا نمیشود؟
بنابراین قرآن را در معرض علم متغیّر روز قرار بدهیم جفا به قرآن است. ولی ما الهامهای خیلی بزرگتری از قرآن میتوانیم در ارتباط با علم روز بگیریم. یکی مسئلهی معرفتشناسی است. ببینید علم امروز ظاهراً مبتنی بر تجربه و نظریّهپردازی است، ظاهر آن این است و این ابزارها رسماً مورد تأیید قرآن است. خیلی صاف و صریح، «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً»[8]، شما به دنیا آمدید هیچ چیز نمیدانستید، «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون». بنابراین گفته شده، صریحاً من در کتاب قرآن و علوم طبیعت مفصّل استدلال کردهام که تجربه به تنهایی کافی نیست باید نظریّهپردازی هم باشد. بنابراین تردیدی نیست که روش علم روز مورد تأیید است. یک چیز دیگر، یک مجرای دیگر... پس دو مجرای اوّلی که رایج است مورد تأیید قرآن هم هست تجربه و نظریّهپردازی، یک مجرای سومی هم امروز مطرح است که این هم در قرآن وجود دارد و آن الهام و وحی است. الهام مثل آن چیزی که به مادر موسی شد، وحی مثل آن چیزی که به پیغمبران میشد. اینکه یک مسئله به ذهن شما برسد در علم امروز هم به شدّت تحت عنوان Intuition مطرح است، شهود. شما میبینید که ابن سینا تقریباً هزار سال پیش صحبت این را با استفاده از آیهی قرآن مطرح میکند، مسئلهی ؟؟ که همین شهود و Intuition باشد. اینکه شما بدون اینکه مراحل وسط را طی کنید فوری به نتیجه برسید.
امروز بزرگترین دانشمندان هم میبینید که اقرار میکنند یکی از راهها رسیدن به نتیجه همین الهام است، صریحاً. حتّی دانشمند کیهانشناس انگلیسی که به خدا معتقد نیست معتقد است یک چیزهایی را ما به طور غیر عادّی دریافت میکنیم و اسم آن را سیگنال کیهانی میگذارد. میگوید شعری که گوته گفته، شعری که شکسپیر گفته، موسیقی که بتهوون گفته همه الهام است، اینها چیز معمولی نیست. خود او هم میگوید چند مرتبه چنین چیزهایی را داشته است. بنابراین این هم مورد تأیید قرآن است. پس معرفتشناسی در قرآن محدودیّتی... معرفتشناسی قرآن محدودیّتی ایجاد نمیکند، ولی معرفتشناسی قرآن یک علامت به شما میدهد و آن اینکه یک چیزهایی وجود دارد که شما نمیدانید. امروز میگویند اگر... دیدگاه پوزیتیویستی که متأسّفانه در این کشور هنوز بر بسیاری از دانشکدههای علم ما حاکم است میگوید اگر چیزی از راه حواس ما به آن دسترسی بود این محلّ اعتنا است و اگر از راه حواس در دسترس نبود این محلّی از اعراب ندارد، این جایی ندارد. خیر، ما همه چیز عالم را نمیدانیم، «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُون *وَ ما لا تُبْصِرُون»[9]، «سُبْحانَ الَّذي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُون»[10]. ما خیلی چیزها را نمیدانیم و بنابراین اینکه علم را در علم تجربی خلاصه کنیم اینجا است که علم اسلامی با علم مورد ادّعای بعضی از متفکّران جدید فرق دارد. شما حتّی این نکته را از زبان بعضی از بزرگترین فیزیکدانان و زیستشناسان عصر حاضر میشنوید که میگویند شعور را نمیشود با فیزیک توضیح داد و میگوید هرگز نمیشود توضیح داد. بعضی از مهمترین انسانها در فیزیک مثل شرودینگر، مثل هایزنبرگ، حرف اینها این است که شعور را نمیشود با فیزیک توضیح داد. اکلسزیستشناس برندهی جایزهی نوبل در پزشکی میگوید شعور را نمیشود با علم رایج توضیح داد.
بنابراین معرفتشناسی قرآن که از آن میتوانید الهام بگیرید وسیعتر از معرفتشناسی رایج است و اگر مسلمانها به قرآن توجّه داشتند و عوض اینکه بخواهند علم روز را با قرآن تطبیق دهند و یک معجزه دربیاورند اگر توجّه میکردند هرگز سراغ یک دیدگاه پوزیتیویستی نمیرفتند. بنابراین معرفتشناسی قرآن از آن جاهایی است که میتواند بسیار برای ما الهامبخش باشد. امّا قرآن یک کار دیگر... البتّه همانطور که عرض کردم نکتهی مهم وسعت معرفتشناسی اسلامی نسبت به امور است. شما میبینید که آخر قرآن نوزدهم ادّعا میشود که ما به آخر علم رسیدهایم، به آخر فیزیک رسیدهایم. دو دهه مانده به آخر قرن بیستم هم میبینید هایکینگ ادّعا میکند ما تا آخر قرن به آخر فیزیک میرسیم، بعد هم اوّل هزارهی جدید میگوید خیر علم هیچ وقت پایانی ندارد. بنابراین قرآن به ما میگوید «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً»[11]. ما استکباری که میبینیم بعضی وقتها میخواهند تکلیف اوّل و آخر عالم را معیّن کنند این را باید از علم روز یاد گرفته باشیم، باید به ما آموخته باشد ما چقدر محدودیّت داریم. الان که بنده در حضور شما هستم حدّاکثر پنج درصد از کلّ مادّهی جهان را میشناسیم اسم 95 درصد را مادّه و انرژی تاریک میگذاریم، یعنی جنس آن را نمیدانیم چیست. بنابراین علم روز محدودیّت دارد البتّه باید از آن کمال استفاده را کرد ولی استفادهی مشروع باید کرد، در جهت خیر انسانها، در جهت برطرف کردن فاصلهی فقر و غنا.
یکی از این فیزیکدانهای بسیار برجستهی معاصر که چند سال پیش جایزهی علم و دین را به او دادند گفت امیدوارم در آینده علم بیشتر و بیشتر اسباب بازی برای اغنیاء نسازد، یعنی علم در جهت خیر و رفاه بشر، حفظ تمدّن بشری و نه نابودی بشر باشد. قرآن یک بعد دیگر هم به ما راهنمایی میکند آنهایی که به علم روز آشنا هستند متوجّه هستند ما این مشکلات را در علم روز داریم و آن موانع شناخت است. همه فکر میکنند کاری که در علم انجام میشود هر نتیجهای بگیرند این درست است، حرف آخر است. قرآن به ما چیزهایی را میگوید که جلوی آیینهی شناخت را میگیرد، زنگاری روی آن آیینه است مانع میشود ما به شناخت صحیح برسیم. این خیلی مهم است و من برای هر کدام از این مواردی که الآن ذکر خواهم کرد نمونههای بارزی در علم جدید میتوانم به شما ارائه دهم. ببینید یکی تبعیّت از خواستههای بیارزش است. «وَ إِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ»[12]، بدون اینکه علم داشته باشند طالب چیزی هستند. این چیزهایی که در محیط ما مد میشود، یک نظریّهای رایج میشود، یک کتابی مد میشود، یک مرتبه یک میلیون نفر در جهان میروند کتابی را میخرند، بدون اینکه بدانند چیست، بدون اینکه حتّی بتوانند بفهمند مطالب آن چیست، یک عدّهی زیادی کنکور را انتخاب میکنند، فلان رشته را میزنند، اینها همه مد است، اینها همه بدون علم است، اینها آفات شناخت است. تعصّبات بیجا، «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم»[13]. ببینید نکته این است وقتی که شما چیزی را دوست ندارید اصلاً به آن توجّه نمیکنید.
مثلاً در نظریّهی کوانتوم، در مقابل نظریّهی کوانتوم در فیزیک یک نظریّهی بدیل آمد، از خیلی افراد که پرسیدند چرا به نظریّهی دوم نمیگروید حرف آنها این بود که دوست نداریم. چرا دوست ندارید؟ نمیتوانستند بگویند. من داستانهای جالبی میتوانم نقل کنم که به علّت ضیق وقت از آن میگذرم. یکی دیگر از چیزهایی که باعث میشود انسان اشتباه بفهمد و در فهم خود به خطا برود تکبّر است. صریحاً آیهی قرآن میگوید «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبين * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»[14]، در مقابل چیزی با اینکه میدانستند تکبّر ورزیدند و از پذیرش حق خودداری کردند. باز از آفاتی که قرآن میشمارد تقلید کورکورانهی صاحبان قدرت است. ما این را در محیطهای معمولی دیدهایم ولی در محیط علمی کسی باور نمیکند، ولی باور کنید در محیطهای علمی این میزان تقلید بسیار زیاد است و دوست ندارند که کسی خلاف حرف آنها صحبت کند. چند سال پیش ما یک مقالهای فرستاده بودیم پذیرفته بودند، گفتند این پاراگراف را حذف کنید، بدون استدلال فقط این پاراگراف را حذف کنید.
چون این پاراگراف به مذاق داور... چون خود او هم بدلیلی برای این نظریّه داشت دوست نداشت و این زیر آب نظریّهی او را میزد، گفت این را حذف کنید. حذف کردیم مقاله را چاپ کردند. منظور من این است که نباید دنبال حبّ و بغض در نظریّهپردازی بود. این چیزی است که شما میبینید سفارش دانشمندان بزرگ اسلامی بود که الآن متأسّفانه فراموش شده و در محیطهای علمی ما این حبّ و بغضها را میبینیم. عجله در قضاوت، جهل، چیزی را نمیدانند ولی روی آن اصرار میکنند، «تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ»[15]، تأیید و تکذیبهای بیجا. تا چیزی را ندانید تأیید نکنید و تا چیزی را ندانید تکذیب نکنید. به قدری از این در علم امروز سوء استفاده میشود، روی تأییدها و تکذیبهای بیجا سوء استفاده صورت میگیرد که حد ندارد. من باز در اینجا مثالهای بیشمار میتوانم بزنم که به علّت ضیق وقت از آن خودداری میکنم.
یکی دنبال حقیقت نبودن، «فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ»[16]، ببینید دنبال حق نیستند وقتی که به آنها رسید. دنبال حق بودن خیلی مهم است. من در یکی از کتابهای خود نقل کردهام علمای اسلامی، ابن سینا، بیرونی، بیهقی، همه اصرار دارند که دنبال حق باشید، نخواهید دنبال طرفداری از این و آن باشید. شما میبینید خواجه نصیر در کتاب مصارع المصارع که در جواب شهرستانی مینویسد میگوید من این کتاب را ننوشتهام از ابن سینا دفاع کنم بلکه میخواستم جواب حرفهای سخیف این شخص را بدهم، منظور من دفاع از ابن سینا نبود، تأکید دارند که دنبال حق هستند. این باز از آن چیزهایی است که ما کمتر میبینیم. یکی دیگر سطحینگری است که در محیطهای علمی ما الآن به شدّت رایج است، در غرب هم خیلی وقتها رایج است. من شکایت را شنیدم، این شکایت را از یک فیلسوف انگلیسی، یک خانم پیرزن انگلیسی، فیلسوف برجسته خانم مری میجلی در اسپانیا سخنرانی داشت میگفت در علم امروز ما همیشه به سطحینگری قائل هستیم، دنبال سطحینگری هستیم، به عمق اهمّیّت نمیدهیم، میخواهیم تعداد مطالبی که میدانیم زیاد باشد بدون اینکه بخواهیم وارد عمق آنها شویم.
قرآن هم میگوید «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون»[17]، توجّهی نمیکنند، از خیلی چیزها عبور میکنند توجّهی نمیکنند. اینها مشکلات شناختی است که ما باید به آن توجّه کنیم و دانشمندان اسلامی، کسانی که در چند قرن اوّل دورهی تمدّن اسلامی بودند توجّه کامل به اینها داشتند و ما متأسّفانه اکثر آنها را در محیطهای علمی امروز فراموش شده میبینیم. امّا یک مسئلهی دیگر که مهم است بُعد علمی قرآن است، تعداد زیادی آیات علمی در قرآن وجود دارد و البتّه از بعضی از این آیات واقعاً میشود الهام گرفت و در پرتو علم روز هم خیلی راحت میشود بهتر اینها را فهمید. «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ»[18]، دو تا بودن، ثنویّت در ....
- سورهی نحل، آیه 14.
- سورهی قصص، آیه 77.
- سورهی رحمن، آیه 7.
- سورهی توبه، آیه 40.
- سورهی نساء، آیه 141.
- سورهی انفال، آیه 60.
- سورهی زلزله، آیه 7.
- سورهی نحل، آیه 78.
- سورهی حاقه، آیه 38 و 39.
- سورهی یس، آیه 36.
- سورهی اسراء، آیه 85.
- سورهی انعام، آیه 119.
- سورهی محمّد، آیه 9.
- سورهی نمل، آیه 13 و 14.
- سورهی آل عمران، آیه 66.
- سورهی انعام، آیه 5.
- سورهی یوسف، آیه 105.
- سورهی ذاریات، آیه 49.
جهان، این را الآن از فیزیک خیلی راحت میفهمیم هزار سال پیش این را نمیفهمیدند. بنابراین فهم بعضی چیزها را آیات قرآن آسان میکند. ولی مسئله این است که آیا ما باید تمام مسائل علم را از قرآن دربیاوریم و هدف قرآن چیست؟ بعضی از اوّل از غزالی بگیریم به این طرف حرف آنها این بود که قرآن آمده «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»[1]، هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب آمده است و این را تعبیر کردند پس همه چیز را باید از قرآن گرفت.
در مقابل آن هم یک عدّهای مخالف بودند و گفتند خیر قرآن کتاب هدایت است و هدایت کلّی میکند آنجا که لازم است، ولی خداوند خواسته خود ما برویم در طبیعت مطالعه کنیم بفهمیم تا اعجاب نسبت به عظمت طبیعت پیدا کنیم. اگر تمام چیزها را برای ما توضیح دهند دیگر برای بشر علم مفهومی ندارد. به قول شیخ محمّد عبدو دیگر عقل انسانی اصلاً عبث است، باطل است. بنابراین از ما خواسته شده که خود ما برویم کاوش کنیم. ولی یک سرنخهایی داده شده که آن سرنخها را باید ما ملاحظه کنیم که خواهم گفت. ببینید موضع افراطی این بود کسانی که میخواستند همه چیز را از قرآن بگیرند من دو نمونه را برای شما میخوانم. عبد الرّحمن کواکبی میگوید در قرن جدید علم حقایقی را روشن کرده است و اینها به کاشفان آنها که اروپایی و آمریکایی هستند نسبت داده میشود، امّا آنهایی که در قرآن تدبّر میکنند مییابند که غالب این حقایق به طور صریح یا ضمنی در 13 قرن قبل در قرآن آمده است یا عبد الرزّاق نوفل میگوید ما وقتی به غیر عرب ثابت میکنیم که قرآن شامل اصول علم جدید است و از هر پدیدهی علمی صحبت کرده است آیا این نوع معجزهی قرآن کافی نیست که توجّه آنها را به قرآن جلب کند؟ جواب این است که اگر این بود خیلی میآمدند به خاطر این مسلمان میشدند. موضع معتدل از نظر من همان است که مرحوم علّامه طباطبایی میفرمایند، قرآن مجید در آیات بسیاری به تفکّر در آیات آسمانی، ستارگان درخشان و اختلاف عجیبی که در اوضاع آنها پدید میآید و نظام متقنی که بر آنها حکومت میکند دعوت میکند. به تفکّر در آفرینش زمین و دریاها و کوهها و بیابانها و آنچه از عجایب در شکم زمین قرار گرفته و بدین ترتیب به تعلّم علوم طبیعی و ریاضی و فلسفی و فنون ادبی و بالاخره علومی که در دسترس فکر انسانی هستند و تعلّم آنها به نفع جهان بشری باشد دعوت میکند.
از قرآن الهام میگیریم که باید مطالعهی طبیعت کنیم و این علم خود را در راه مشروع به کار ببریم. ولی دو نکتهی اساسی وجود دارد که من میخواهم عرض کنم. گفتم که قرآن معرفتشناسی رایج را اصلاح میکند معرفتشناسی جامع به ما میدهد. این یک بُعد قضیّه بود. ولی قرآن یک عدّه اصول حاکم بر جهانبینی هم میدهد که اگر به آنها توجّه داشتیم فریب بعضی از نتایجی که در علم آمده است را نمیخوریم. مثلاً یکی از اصول حاکم در قرآن هدفمندی طبیعت است. اینکه طبیعت هدفمند است، هیچ چیزی عبث آفریده نشده است. شما در علوم طبیعی، در زیستشناسی میروید میگوید همهی اینها تصادفی است، هیچ علّتی، هیچ هدفی هم پشت قضیّه نیست، این کلام صریح داروین است، هیچ هدفی هم پشت آن نیست. بعدیها، زیستشناسان فعلی هم میگویند هیچ هدفی نمیبینیم. این یک خطّ قرمز برای ما است، قرآن میگوید هدف وجود دارد، قرآن میگوید که فقط جهان طبیعت آن چیزهایی نیست که میبینیم. بنابراین یک عدّه اصولی حاکم بر جهانبینی علمی میتواند باشد، در واقع جهانبینی فلسفی است که بر علم حاکم است که ما آنها را میتوانیم از قرآن یاد بگیریم. من یک تعدادی از آنها را در آخر کتاب قرآن و علوم طبیعت ذکر کردهام. اینها است که اختلاف مشرب میآورد، وقتی که شما به قرآن تأسّی میکنید علّیّت را نمیتوانید کنار بگذارید، وقتی کاری نداشته باشید یک نظریّهی موقّتی میآید میگوید علّیّت در طبیعت حاکم نیست همه به همان میچسبند. اینکه بعد یک توضیح علمی برای قضیّه میآید دیگر به آن توجّه نمیکنند.
بنابراین لازم است که به این سرخطها توجّه شود، دانشمندان بزرگ همواره به این سرخطها، اصول مهم، توجّه داشتند. انیشتین تا آخر عمر خود هم زیر بار نرفت که علّیّت را کنار بگذارد چون به عنوان یک اصل مسلّم بر علم او حاکم بود. بنابراین یکی از چیزهایی که ما از قرآن یاد میگیریم این است که علم را به طریق معمولی انجام میدهیم ولی یک خطّ قرمزهایی وجود دارد که در جهانبینی قرآنی واقع شده و آنها باعث میشود که از انحرافات جلوگیری کنیم. نکتهی آخر که میخواهم ذکر کنم این است که ادّعای یک عدّهی زیادی در غرب و انسانهای بیشماری هم در محیط ما، در محیطهای علمی این است که جواب همهی سؤالات را میشود از علم گرفت، جواب همهی سؤالات را میشود از علم گرفت. الآن حدود 50، 60 سال است که دانشمندان بزرگ، خیلی از آنها، اکثریّت نیستند ولی بعضی از آنها انسانهای درجه یک در رأس هستند، صریحاً میگویند ما جواب همهی سؤالات را که علم مطرح میکند نمیتوانیم از علم بگیریم و برای جواب این سؤالات باید ورای علم برویم.
این نکتهی مهمّی است برای اینکه به ما نشان میدهد علم خودکفا نیست و برای اینکه این برای شما روشن شود من قول یک عدّهای از انسانهای برجستهی سطح اوّل علم و فلسفهی زمان را برای شما میخوانم، برای اینکه ببینید صریحاً معتقد هستند ما جواب همهی سؤالها را از علم نمیتوانیم بگیریم. میدانید پوپر از مهمترین فلاسفهی علم زمان ما بود و حرف پوپر این است یک عدّه از مطالب وجود دارد، یک عدّه از سؤالات وجود دارد که علم نمیتواند به اینها جواب دهد. اسم این سؤالات را Ultimate Question میگذارد، اسم این سؤالات را سؤالات غایی، سؤالات نهایی میگذارد. دقیقاً وقتی حرف آنها را بخوانید میبینید که:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم...
عین این شعر مولوی را در جملات اینها میخوانید. پوپر میگوید: این اهمّیّت دارد که درک کنیم علم اظهاراتی در مورد سؤالات نهایی ندارد، دربارهی معمّای وجود یا دربارهی وظیفهی انسان در جهان. این صحبت کسی است که برای علم بیشترین شأن را قائل است. قول یکی از برندگان جایزهی نوبل در پزشکی را میخوانم، اینکه علم محدودیّتی دارد از آنجا محتمل میشود که سؤالاتی وجود دارند که علم نمیتواند پاسخ دهد و هیچگونه پیشرفت قابل تصوّری از علم هم آن را قادر به پاسخ دادن به آنها نمیکند. اینها سؤالاتی هستند که کودکان میپرسند، از قبیل اینکه چگونه هر چیزی آغاز شد؟ ما برای چه اینجا هستیم؟ پس برای پاسخ به سؤالاتی که به مبدأ و نهایت اشیاء برمیگردد باید به متافیزیک، ادبیّات تخیّلی و دین رجوع کرد نه به علم تجربی.
شرودینگر از بزرگان قرن بیستم در فیزیک و برندهی جایزهی نوبل میگوید تصویر علمی جهان حول ما بسیار ناقص است، با این تصویر اطّلاعات زیادی به دست نمیآید و تمامی تجارب ما در نظمی بسیار متقن قرار میگیرد. این تصویر دربارهی چیزهایی که واقعاً به قلب ما نزدیک و واقعاً برای ما مهم است ساکت است. نمیتواند در مورد قرمز و آبی، تلخ و شیرین، درد و شادمانی جسمانی، چیزی به ما بگوید، چیزی دربارهی زیبا و زشت، خوب و بد، خدا و ابدیّت نمیداند. علم گاهی وانمود میکند که به سؤالات در این حوزهها پاسخ میگوید ولی پاسخها گاه آنقدر احمقانه هستند که تمایلی نداریم آنها را جدّی بگیریم. ببینید این را یکی از بزرگترین فیزیکدانان قرن بیستم میگوید. من میخواهم از آن بگذرم ولی حیف است این دو سه نقل قول آخر را نخوانم. بعضی از بزرگان میگفتند علم نمیتواند جواب دهد، ولی بعضی از آنها صریحاً میگویند باید سراغ دین رفت و جواب این سؤالهایی که به قلب ما نزدیک است، از کجا آمدیم؟ هدف ما از آمدن چیست؟ در این جهان چه کاره هستیم؟ و غیره، اینها را باید از دین گرفت. جان بَرو از بزرگان فیزیک معاصر کیهانشناسی در دانشگاه کمبریج میگوید بسیاری از عمیقترین و جذّابترین سؤالات دربارهی سرشت جهان که ما هنوز با آنها درگیر هستیم ریشه در جستجوی عمیقاً دینی ما برای معنا دارد. ایدهی یک جهان قانونمند با نظمی که میتواند درک شود و بر آن اتّکا گردد عمدتاً از عقاید دینی ما دربارهی سرشت خداوند حاصل شده است. چارلز تاونز برندهی جایزهی نوبل در فیزیک به خاطر اختراع لیزر میگوید به عقیدهی من مسئله مبدأ به نظر بی جواب میرسد اگر آن را صرفاً از دید
- سورهی انعام، آیه 59.
علمی دنبال کنیم، بنابراین من معتقد هستم که نیاز به نوعی توضیح دینی یا متافیزیکی داریم اگر بنا است توضیحی داشته باشیم.
آخرین نقل قولی که میخواهم برای شما بخوانم برای فریمن دایسون فیزیکدان بزرگ معاصر است، میگوید بزرگترین اسرار حل نشدهی وجود ما به عنوان موجودات هوشیار در گوشهای از یک جهان وسیع است، چرا ما اینجا هستیم؟ آیا جهان هدفی دارد؟ دانش ما دربارهی خیر و شر از کجا میآید؟ این رازها و صدها راز دیگر مثل آنها ورای دسترس علم هستند، آنها در طرف دیگر مرز قرار دارند، در حوزهی صلاحیّت دین هستند. چیزی که میخواستم اینجا بگویم این بود که امروزه بعضی از دانشمندان درجه اوّل حتّی بعضی از آنها که دین ندارند معتقد هستند سؤالاتی وجود دارد که علم نمیتواند جواب دهد و بعضی از این برترینها را هم برای شما خواندم که میگویند جواب این سؤالات را از دین میتوانید بگیرید و به طور وضوح جواب این سؤالات را که خیلی از آنها به علم هم مربوط میشود میتوانید از قرآن و روایات بگیرید.